. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .
درباره من
همیشه تنها ............
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم
قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم
رو می شکنی
ادامه...
سلام
از روی ناراحتی و غم به وبلاگت برخوردم نمیدونم چرا این روزا جواب خوبی بدی شده نمیدونم چرا عزیزان آدم با کوچکترین کار اشتباه تمام خوبی های قبل رو فراموش میکنن و با حرفای از آتیش بدتر جیگر ادمو میسوزونن..... هیشکی نمیفهمه ذره ذره انسان بی رحم میشه.....با تموم وجود عاشق میشی عشق میورزی ولی ....
توی این روزا که همه سرگرم کانالای مجازی شدن بازم ایول به تو که به وبلاگ نویسی وفادار موندی موفق باشی
یا حق
دقیقا همینطوره که میگى....
ولى بد نیست یه سرى چیزا رو مد نظر قرار داد
اون کاغذ براى بریدن به وجود نیومده
اون کاغذ دلش نمیخواسته باعث بریدن چیزى یا اذیت کردن کسى بشه
اون کاغذ خیلى ضعیفتر از این حرفاست که بخواى باهاش بجنگى و کینه به دل بگیرى
اون کاغذ سالیان سال عاشقونه دوست داشته و به فکرت بوده و برا شاد بودنت از هیچ کارى دریغ نکرده
((به نظر من اصلا رسم انصاف این نیست که ٨ سال رابطه عاشقونه رو با همون کاغذ "مثلا مهربون" بیاى به یه لحظه اینطورى قضاوت و زیر و روش کنى...!))
کاغذ که چاقو نیست، بخواى خوردش کنى...
کاغذ از اسمش مشخصه چقدر متفاوت از اون چیزى هستش که تو شناختى و نابودش کردى...
نهایتا هم از دید من
تو خیلى محکمتر و عمیقتر از اون کاغذ
شاهرگ ها و شریان هاى حیاتى و اصلى منو از روى عمد بریدى که آخرین نفس هامو جلوى چشمات بزنم و تیر خلاصتم خوب زدى ولى نشد که بشه من تموم کنم....
مهم نیست
بخشیدن برا همین مواقع و لحظات هستش
من که هر ضربه اى خوردم رو گذاشتم پاى نمک و فلفل رابطم باهات
امیدوارم که بهتر و مناسبتر همدیگه رو درک کنیم و کدورت هاى قدیم رو دور بریزیم
و حرف آخر:
یه رابطه چه خوب و چه بد
چه با نتیجهء عالى و چه نافرجام
حرمت داره همه چیزش...
از یه سلام و شروع شدنش توى آژانس خانم بیگى بگیررر تا بیقراریامون و بدشانسیامون همه خاطرات تلخ و شیرینش
رابطهء منو تو حرمت داشت و نبایست
اینطورى و بدون خداحافظى تموم میشد....
کمى در موردش فکر کن، همین...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آهنگ "من یه دیوونم" از "بهنام بانى" رو دانلود کن و گوش بده
❄️
سلام
از روی ناراحتی و غم به وبلاگت برخوردم نمیدونم چرا این روزا جواب خوبی بدی شده نمیدونم چرا عزیزان آدم با کوچکترین کار اشتباه تمام خوبی های قبل رو فراموش میکنن و با حرفای از آتیش بدتر جیگر ادمو میسوزونن..... هیشکی نمیفهمه ذره ذره انسان بی رحم میشه.....با تموم وجود عاشق میشی عشق میورزی ولی ....
توی این روزا که همه سرگرم کانالای مجازی شدن بازم ایول به تو که به وبلاگ نویسی وفادار موندی موفق باشی
یا حق
دقیقا همینطوره که میگى....
ولى بد نیست یه سرى چیزا رو مد نظر قرار داد
اون کاغذ براى بریدن به وجود نیومده
اون کاغذ دلش نمیخواسته باعث بریدن چیزى یا اذیت کردن کسى بشه
اون کاغذ خیلى ضعیفتر از این حرفاست که بخواى باهاش بجنگى و کینه به دل بگیرى
اون کاغذ سالیان سال عاشقونه دوست داشته و به فکرت بوده و برا شاد بودنت از هیچ کارى دریغ نکرده
((به نظر من اصلا رسم انصاف این نیست که ٨ سال رابطه عاشقونه رو با همون کاغذ "مثلا مهربون" بیاى به یه لحظه اینطورى قضاوت و زیر و روش کنى...!))
کاغذ که چاقو نیست، بخواى خوردش کنى...
کاغذ از اسمش مشخصه چقدر متفاوت از اون چیزى هستش که تو شناختى و نابودش کردى...
نهایتا هم از دید من
تو خیلى محکمتر و عمیقتر از اون کاغذ
شاهرگ ها و شریان هاى حیاتى و اصلى منو از روى عمد بریدى که آخرین نفس هامو جلوى چشمات بزنم و تیر خلاصتم خوب زدى ولى نشد که بشه من تموم کنم....
مهم نیست
بخشیدن برا همین مواقع و لحظات هستش
من که هر ضربه اى خوردم رو گذاشتم پاى نمک و فلفل رابطم باهات
امیدوارم که بهتر و مناسبتر همدیگه رو درک کنیم و کدورت هاى قدیم رو دور بریزیم
و حرف آخر:
یه رابطه چه خوب و چه بد
چه با نتیجهء عالى و چه نافرجام
حرمت داره همه چیزش...
از یه سلام و شروع شدنش توى آژانس خانم بیگى بگیررر تا بیقراریامون و بدشانسیامون همه خاطرات تلخ و شیرینش
رابطهء منو تو حرمت داشت و نبایست
اینطورى و بدون خداحافظى تموم میشد....
کمى در موردش فکر کن، همین...