وقتی دلم می گیرد .. وقتی دلتنگ می شوم .. چه دیوانه وار به هر سو
سر می زنم تا شاید نشانی از تو بیابم؛ اما .. اما حیف که در قفس هستم؛
قفسی که عشق تو مرا در آن زندانی کرد .. وقتی دلم می گیرد .. وقتی دلم
هوس با تو بودن می کند .. آن وقت است که قفس را می شکنم و به هر جا
می روم تا تو را بیابم اما نشانی از تو نمی یابم .. وقتی دلم می گیرد .. وقتی
می خواهم گرمی دستانت را حس کنم ...... آه ! نه دیگر زندانی عشق هستم
و نه دیگر در قفسی که نشانی از عشقم بود؛ وجود دارد .. نکند عاشق ماندن از
یادم رفته؟! دلم کجاست تا دلتنگ شوم ؟؟!
سلام
تفاوتهای خون و اشک 1.خون قرمزه رنگه عشقه ، اشک بیرنگه درد عشقه . 2.خون وقتی میاد بیرون میسوزه اما اشک اول میسوزه بعد بیرون میاد. 3.خون مال زخم جسمه ولی اشک مال زخم روحه. 4.جای زخم خون خوب میشه ولی مال اشک خوب نمیشه. 5.خون همیشه مال درد و غمه ولی اشک بعضی وقتا مال شادی واز روژ
اااااااااااا این چی نوشته
سلام یاسمین عزیز
وبلاگ واقعا زیبایی دارید همچنین پر از احساس ...
اگر می خواهی همیشه آرام باشی دلتنگی هایت روی ماسه و شادی های خود را روی سنگ مرمر بنویس همیشه بهاری باشید ... خوشحالم میکنی به کلبه تنهایی من هم سر بزنی عزیز ... در پناه حضرت دوست شاد باشی و امیدوار.
سلام حیف این همه تنهائی نیست؟؟
دو ماه سه هزار نفر خیلی تنهائی
خدا به دادت برسه
نگرد نیستم