برای زیستن دو قلب لازم است :
قلبی که دوست بدارد؛ قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند؛ قلبی که بپذیرد
قلبی برای من؛ قلبی برای انسانی که می خواهم
زندگی دیواریست تا فراسوی ابد
سهم ماخشت و گل ازدیواراست
می زنند ثانیه ها چنگ به سقف
دیــر بجنبیــم سرمان آوار است
تو گفتی عاشقی بسه؛گفتی که عشق
یه عادتـه؛ دنیا برام یه قفسه ؛ دلم پر از
شکایته؛ من میشینم به پای تو
فقط به خاطر تو . . .
دلت چه سنگ؛ دلت گذاشت و رفت
دلت منو کشت؛ دلت نترسید؟!
دلم تورو دید؛ دلم پسندید
دلم تو رو خواست؛ دلم نترسید
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیراز غم دوست
از آشنایان کهن یار و پرستاری نیست
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر طبیب دل بیماری نیست
زمان
بس کند می گذرد برای آنان که در انتظارند
بس تند می گذرد برای آنان که می ترسند
بس طولانی است برای آنانکه در اندوهند
بس کوتاه برای آنانکه سرخوشند
اما
ابدیست برای آنانکه عاشقند