-
۲۵۰
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1385 09:59
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد با وفاترین دوست به مرور زمان بی وفا شد این پرپر شدن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است
-
۲۴۹
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1385 09:50
وقتی هستی نیستم , وقتی نیستی هستم , وقتی هستم نیستی , وقتی نیستم هستی؛ ای همه نیست شده هستی من, هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی
-
۲۴۸
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 23:06
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می سازد اما هرگز فراموش نکن به یاد داشته باشی آنچه را گه شادمانت می سازد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 20:08
-
۲۴۷
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 16:59
وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند وقتی خواستم به راه عشق بروم گفتند گناه است وقتی به راستی سخن گفتم؛ گفتند دروغ است وقتی به ستایش رو آوردم گفتند خرافاتست وقتی گریستم گفتند کودکانست وقتی خندیدم گفتند دیوانست حالا که هیچ نمی گویم می گویند : عاشق است
-
۲۴۶
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 16:42
ازم پرسید : منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو ؟ گفتم : زندگیمو قهر کرد و رفت اما نمی دونست که خودش همه زندگیمه ...
-
۲۴۵
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 14:44
ازش پرسیدم : چقدر دوستم داری؟ گفت : به اندازه شکوفه های بهاری و چه راست می گفت؛ چون شکوفه های بهاری مهمان دو روز بودن . . .
-
۲۴۴
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 12:36
با من اندوه جدایی نمی دانی چه ها کرد نفرین به دست سرنوشت که تو را از من جدا کرد
-
۲۴۳
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 08:46
اگه می تونستم تو دنیا یه چیزه دیگه باشم؛ می خواستم اشک تو باشم که تو چشات متولد شم؛ روی گونه هات زندگی کنم و روی لبهات بمیرم
-
۲۴۲
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 08:44
هیچ چیز در دنیا وجود نداره که با اولین عشق یک مرد و آخرین عشق یک زن برابری کند
-
۲۴۱
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 08:41
زندگی حسرت از دست رفته ها و آرزوی بدست نیاورده هاست
-
۲۴۰
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 22:59
خوشبختی بر سه اصل استوار است : فراموش کردن گذشته غنیمت شمردن حال امیدوار بودن به آینده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 22:57
-
۲۳۹
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 22:54
زندگی غفلت ننگین یک دقیقه حواست ...
-
۲۳۸
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 20:40
دریا باش تا اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی
-
۲۳۷
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 20:36
زندگی دو نیمه است : نیمه اول در انتظار نیمه دوم و نیمه در حسرت نیمه اول
-
۲۳۶
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 20:35
بعد از باران به انتظار رنگین کمان به آسمان می نگرند ولی من سایه غم و انتظار را مدتها جایگزین رنگین کمان دیدم آفتاب می خواهم . . تا باران مرا به رنگین کمان تبدیل کند من تو را می خواهم . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 17:00
دلم خیلییییییییییییییییییی گرفته )):
-
۲۳۵
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 10:20
پائیز که می آید؛ برگها باور نمی کنند که پایان کار از راه می رسد . . بعد رنگ می بازند و هر روز به رنگی و باز هم باور نمی کنند تا آنکه پژمرده می شوند و بعد می افتند و دیگر باور را ضرورتی نیست . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 10:17
-
۲۳۴
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 10:11
باران نمی شوم که نگویی با چه منتی خود را بر شیشه می کوبد تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و مرا در آسمان نگاه کنی
-
۲۳۳
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 10:08
ای بنده من هنگامی که تو با من سخن می گویی من چنان به سخنانت گوش می دهم که گویی همین یک بنده را دارم و تو چنان از من غافلی که گویی چندین خدا داری . . .
-
۲۳۲
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 10:02
تنهایی من به اندازه یک دریای طوفانی دلگیر است و به اندازه یک کشتی غرق شده متروک و تنها گاهی ماهی های حادثه به سراغش می آیند؛ گل و لای سکوت بر آن نشسته و دیری نمی پاید که خواهد پوسید؛ آیا پیدا خواهد شد تور محکمی که تنهایی مرا نجات دهد ؟!
-
۲۳۱
دوشنبه 12 تیرماه سال 1385 16:04
قلب من عاشقترین فرق من با تو همینه
-
۲۳۰
دوشنبه 12 تیرماه سال 1385 16:01
با عبور تو یک ستاره از مدار چشم من گذشت رفت و آنطرف تر از تمام لحظه های من غروب کرد رفت و هیچگاه بر نگشت . . .
-
۲۲۹
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 12:24
روی دروازه قلبم نوشتم : ورود ممنوع ! دل پریشان آمد ؛ گفتم بخوانش ؛ خواند و باز گشت. امید مضطرب آمد ؛ گفتم بخوانش ؛ خواند و بازگشت. آرزو با دلهره آمد ؛ گفتم بخوانش ؛ خواند و بازگشت. عشق خنده کنان آمد ؛ گفتم خواندیش ؟ گفت : من سواد ندارم !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 09:52
-
۲۲۸
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 09:46
والاترین و قدرتمندترین قانون زندگی عشق است
-
۲۲۷
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 09:36
همیشه حرفی رو بزن که بتونی بنویسیش چیزی رو بنویس که بتونی پاشو امضا کنی چیزی رو امضا کن که بتونی پاش بایستی
-
۲۲۶
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 09:35
هیچ کسی نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی حداقل می تونه یادش بده که وقتی شکست لبه های تیزش دستِ اونی رو که شکوندش نبره