-
۴۳۸
یکشنبه 19 شهریورماه سال 1385 11:32
چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیــدی رسد امیــــدواری از این بهتر وز آن خوشتر نباشد دمی که می رسد یاری به یاری
-
۴۳۷
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 23:47
طمع سه حرف دارد که هر سه حرفش توخالیست
-
۴۳۶
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 20:57
می دونی چرا من با دیوار رفیق شدم ؟ آخه اگه یه روز بیاد که دیگه تو نباشی که روی شونش گریه کنم می تونم به دیوار پناه ببرم؛ اگه دیوار از زیر غصه های من شونه خالی کرد؛ روی سرم خراب میشه؛ دیگه اون موقع نیاز ندارم گریه کنم چون بقیه واسم گریه می کنن . . .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:50
-
۴۳۵
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 14:10
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دلخوش کردیم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست
-
۴۳۴
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 11:05
گریستم هر بار تنهاتر از قبل گریستم افسوس کسی نمی خواهد هم صدای گریه های شبانه ام شود؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 11:04
نیمه شعبان و میلاد امام زمان بر همه دوستان گلم مبارک
-
۴۳۳
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 11:25
شمع گر پروانه را سوخت از خودش خیری ندید آه عاشق سخت گیرد دامن معشوق را
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 20:55
-
۴۳۲
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 20:49
فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران . . . زلال که باشی آسمان در توست
-
۴۳۱
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 16:56
اگر میخواهی به آرزوهایت برسی باید به اندازه بزرگی آرزوهایت تلاش کنی
-
۴۳۰
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 14:12
دیروز و فردا با هم دست به یکی کرده بودند دیروز با خاطراتش مرا فریب داد فردا با وعده هایش مرا خواب کرد وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 10:23
-
۴۲۹
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 10:19
تو را می بینم مرا می بینی ؟! نگو که مرا نمی شناسی نکند به همین زودی مرا فراموش کرده ای ! این منم همان بازیچه روزهای نه چندان دور همان دختری ساده و زود باور همان قاصدی تنها و غریب و بی یاور حال مرا به یاد آوردی؟ آری؛ من همانم . . .
-
۴۲۸
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 18:01
یه روز تو جهنم همدیگرو می بینیم آخه هر دوتامون جهنمی هستیم تو به جرم اینکه قلب منو دزدیدی و من به خاطر اینکه به جای خدا تورو پرستیدم
-
۴۲۷
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 13:30
من زین پس به همه عشق جهان می خندم هر که آرد سخن از عشق به آن می خندم خنده من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشتست به آن می خندم
-
۴۲۶
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 10:55
بدنام گشت گرگ ولی چون نظر کنی انسان هزار مرتبه از گرگ بدتر است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 21:58
-
۴۲۵
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 21:54
هیچ وقت دل به کسی نبند؛ چون این دنیا اینقــــــــــــدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ولی اگه دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو؛ چون این دنیا اینقـــــــــــدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی . . .
-
۴۲۴
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 15:57
شاد بودن یک سفر طولانی است نه یک مقصد
-
۴۲۳
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 12:52
برگ از درخت سیر میشه؛ پائیز بهونه است . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 10:51
-
۴۲۲
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 10:32
با چشمان تو مرا به الماس ستارگان آسمان نیازی نیست این را به آسمان بگو . . .
-
۴۲۱
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 23:46
هر کس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم ما نیکی او به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 21:01
-
۴۲۰
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 20:38
آّه تنهایی از تو چه بگویم؟! که تو منی و من تو . . .
-
۴۱۹
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 17:28
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی می رسد روزی که تنها در کنار عکس من خاطرات کهنه ام را مو به مو از بر کنی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 12:07
-
۴۱۸
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 12:05
خـــــدایـا کسی که در تنهاترین لحظات تنهایی ام تنهایم گذاشت تو نیز در تنهاترین لحظات تنهایی اش تنهایش بگذار
-
۴۱۷
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 09:47
اسمتو گذاشتم گل؛ ترسیدم پژمرده شی گذاشتم خورشید؛ ترسیدم غروب کنی گذاشتم جونم که اگه خدای نکرده رفتی منم باهات برم . . .