-
۴۷۹
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 17:06
از قلبت فاصله می گیرم چرا که می ترسم صدای پایم شیشه نازک آنرا بشکند از وجودت فاصله می گیرم چرا که وحشت دارم حضور سردم تارهای نازک غرورت را بدرد از چشمانت نگاه بر می گیرم چرا که واهمه دارم اشک راه چشمانت را به خاطر بسپرد تو می روی و من می مانم تنهای تنها با قلبی شکسته و غروری جریحه دار شده باران نیز می بارد و من نیز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مهرماه سال 1385 23:25
-
۴۷۸
سهشنبه 11 مهرماه سال 1385 20:37
یه مرداب برای به دست آوردن یه نیلوفر ٫ سالها می خوابه تا آرامش نیلوفرش به هم نخوره . پس اگه کسی رو دوست داری برای داشتنش حتی شده سالها صبر کن . . .
-
۴۷۷
دوشنبه 10 مهرماه سال 1385 16:36
من نشانی از تو ندارم ... اما نشانی ام را برای تو مینویسم در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن ووارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام در کلبه را باز کن به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کناربزن مرا خواهی دید با بغضی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مهرماه سال 1385 21:57
-
۴۷۶
یکشنبه 9 مهرماه سال 1385 18:04
اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند اگر فکر می کنی که هر لحظه دلم برای دستان گرمت تنگ می شود اگر فکر می کنی که بی تو می میرم بسیار درست فکر کرده ای ... خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم پ س بمان . . .
-
۴۷۵
شنبه 8 مهرماه سال 1385 19:19
وقتی به دنیا اومدیم تو گوشمون اذان گفتن وقتی بمیریم برامون نماز می خونن پس ببینید زندگی چقدر کوتاهست فاصله بین اذان تا نماز
-
۴۷۴
جمعه 7 مهرماه سال 1385 21:59
اگه توی کوچه پس کوچه های دلم گم شدی دنبال کسی نگرد که آدرس بهت بده چون به غیر از تو کسی اونجا نیست . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1385 17:13
-
۴۷۳
جمعه 7 مهرماه سال 1385 14:25
سر افراز از فتحی بزرگ پا به سلول انفرادی قلبت نهادم ٫ کلمه ای در خور احساسم نمی یابم حال که یادگاری های نوشته بر در و دیوار قلبت را می خوانم ...
-
۴۷۲
جمعه 7 مهرماه سال 1385 09:41
انتظار نداشتم تا همیشه هم سلولی من بمونی انتظار نداشتم چون محکوم به حبس ابد بودم، تو هم فکر منو از سرت بیرون کنی انتظار نداشتم شریک غم هام باشی و شادی های کوچکت رو به من تعارف کنی انتظار نداشتم وقتی از پشت میله ها آزادی رو نگاه می کنی، من رو هم تو رویا هات ببینی انتظار نداشتم وقتی یواشکی کلیدها را از جیب نگهبان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 19:29
-
۴۷۱
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 16:09
برای نقد کردن چکی دیگر که روی آن نوشته بود:" دوستت دارم" تمام شهر را زیر پا گذاشتم نمی دانم شاید روزی نمایشگاهی دایر کنم از این چک های بی محل در وجه حامل . . .
-
۴۷۰
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 17:59
دخترک بهترین چیزها رو براش دعا می کنه حتی براش بزرگترین عشق دو طرفه دنیا رو می خواد اما من صدای لرزیدن دندونای قلبشو می شنیدم . . . نکنه کسی جای منو براش بگیره ! !!!
-
۴۶۹
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 21:27
قطره دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته بود هر بار خدا می گفت: از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست . قطره عبور کرد و گذشت . قطره پشت سر گذاشت . قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 14:30
-
۴۶۸
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 09:22
یادمون باشه واسه کنار هم بودن فرصت زیادی نداریم چون هممون مسافریم یادمون باشه واسه دوست داشتن هم دیگه فرصت زیادی نداریم پس معطلی چرا؟ یادمون باشه واسه به یاد هم بودن نه فاصله مطرح ،نه زمان، پس تا هستیم به یاد هم باشیم. یادمون باشه عزیزا رو به حکم عزیز بودنشون ببخشیم و دلگیری هامونو زیر پا له کنیم چون فرصت موندن کوتاه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مهرماه سال 1385 22:28
-
۴۶۷
دوشنبه 3 مهرماه سال 1385 15:31
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد راهی نروم که بیراهه باشد. خطی ننویسم که کسی را آزار دهد یادم باشد که روز و روزگار خوش است. همه چیز روبه راه و بر وفق مراد است و خوب. تن ها دل ما دل نیست!!
-
۴۶۶
دوشنبه 3 مهرماه سال 1385 10:54
حالا که زنده ام منتظر نمان تا بمیرم و ناامیدانه روی مشتی خاک اشک افسوس بریزی ودرحسرت کاش و ای کاش ها بمانی و پس از غروب از پشت ابر ها و کوه ها دنبال طلوع دوباره ام بگردی امروز دوستم بدار که فردا خیلی دیر است . . .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مهرماه سال 1385 19:10
-
۴۶۵
یکشنبه 2 مهرماه سال 1385 15:50
نبودن هرگز به سختی از دست دادن یک بودن نیست . . .
-
۴۶۴
یکشنبه 2 مهرماه سال 1385 08:33
در افسانه ها آمده ، روزی خدا جهان را آفرید، فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنان خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند! یکی از فرشتگان گفت: آن را در زیر زمین مدفون کن. فرشته ای دیگر گفت: آن را زیر دریا ها قرار بده. و سومی گفت: راز زندگی را در کوه ها قرار بده. ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به...
-
۴۶۳
شنبه 1 مهرماه سال 1385 21:39
مگذار که عشق میان من و تو به عادت دوست داشتن تبدیل شود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مهرماه سال 1385 17:36
-
۴۶۲
شنبه 1 مهرماه سال 1385 14:01
دخترک نجوا کرد: خدایا با من حرف بزن مرغ دریایی آواز خواند دخترک نشنید سپس دخترک فریاد زد: خدایا با من حرف بزن رعد در آسمان پیچید اما دخترک گوش نداد دخترک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت : خدایا بگذار ببینمت ستاره ای درخشید اما دخترک توجهی نکرد دخترک فریاد زد :خدایا به من معجزه ای نشان بده یک زندگی متولد شد اما دخترک...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 17:50
-
۴۶۱
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 13:45
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره زن جوان: خواهش میکنم، من خیلی می ترسم مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری ؟ زن جوان:معلومه که دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی ! مرد جوان: منو محکم بگیر زن...
-
۴۶۰
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 10:02
دخترک همیشه می گفت: من برای نجابت؛ وفا و زیبایی عاشق تو شدم. پسرک برای روز تولدش سه حیوان خانگی به او هدیه داد . . . اسب؛ سگ و یک پرنده زیبا. تا دخترک خواست دلیل این کار را از او بپرسد؛ پسرک رفته بود . . برای همیشه . . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 21:02