حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۶۶۵

 

 

به سر آمد پاییز

 

کاش میشد که بدانم

 

که چرا

 

دل من

 

همچنان پاییزی ست!

 

که چرا دیده ی من

 

همچنان بارانی ست!

 

که چرا این شب بی مهری تو

 

اینچنین طولانی ست!

 

که چرا عشق من آن قلب ترا

 

همچنان بی معنی ست!

 

همه روز و همه شب می گریم

 

ولی انگار برایت

 

همه این اشک

 

همچنان نا مریی ست!

 

دوریت کُشت مرا،

 

عشق تو سوزاند مرا،

 

پس چرا همره من در شب تاریک

 

فقط تنهایی ست؟!

 

به سر آمد پاییز

 

دور شد فصل خزان

 

اما...

 

دل من همچنان پاییزی ست!

 

دل من جز ز خزان

 

فصل دگر را نمی آرَد در یاد

 

دل من پاییزی ست ...

 

 

نظرات 72 + ارسال نظر
آرامش دوشنبه 18 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:01 http://majnooneleily.persianblog.com

سلام عجب تصویر نابود کننده ایه

بردیا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:22 http://LOVESETUP.BLOGFA.COM

درودی به اندازه ی وسعت آسمانها
دوست با معرفت و با محبتم از تو سپاسگذارم .
که آمدی و همدم تنهای ام شدی.
من هم آمده ام تا قصرت را باز از نزدیک به تماشا بنشینم.
باز هم مرا به حال خود وا مگذار.
باز هم می گویم :
اسمت را خیلی دوست دارم.

سارا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:05 http://eshgh-e-noghreie.blogsky.com

سلام یاسمینم
تشکر که مرتب به نا سر می زنی خانومی.
باز مثل همیشه زیبا بود.
شاد باشی
*************************************سارا******

منصوره یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 22:22 http://sori.blogsky.com

سلام عزیزم شمارمو ندیدی

سمیرا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:48 http://www.ko3pooli.blogsky.com

غم نخور خانومی
منم یه زمانی از تو بدتر بودم
زمانی که در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

افسانه یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:33 http://www.angeles.blogsky.com

سلام مرسی که به وبلگ من سرزدید و لینکم کردید
وبلاگ بسیار زیبایی دارید
موفق باشید

[ بدون نام ] یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:56 http://sfandiary.blogsky.com

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست .....
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست.......
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کرد م.........
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند م هم تنهاست.......
تنهایی را دوست دارم زیرا .......
در کلبه تنهایی ایم در انتظار خواهم گریست وانتظار کشیدنم را پنهان
خواهم کرد ....

مجد یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:19

- رهایم کردی و رهایت نکردم!
گفتم حرفِ دل یکی ست
هفتصدمین پادشاه راهم اگر به خواب ببینی،
کنار ِ کوچه ی بغض و بیداری
منتظرت خواهم ماند!
- همسفر تنهایی من باز سلام!
بر دل پاک و پر از شور و غمت باز سلام!
- سینه بگشا چو درختان به سوی باد بهار
ز آنک زهر است تو را باد روی پاییزی «مولوی»
یا به قول "عبید زاکانی":
- غم از این خسته ی تنها چه خواهی
ز من دلداده‌ی شیدا چه خواهی
یا به تعبیر "حافظ":
- سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می‌بینم
و در پایان "فقط برای تو":
- باورکن ای ستاره‌ی من رفتنت مرا
در کوچه‌های خاطره شب‌گرد می‌کند

شب گرد کوچه های بی کسی . . .
دلت شاد مجد عزیزم

سایه امید یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:13 http://baghevojod.blogsky.com

سلام سلام گل همیشه بهاری
شاید بگی خزونی اما برای من همیشه بهاری
اینجا این منم سایه ای از امید
در بر تمام فرزندان زیبایم
در پیش قشنگ ترین یا زشت ترین بنده هایم
حال آنکه آنان را که شما زشت و زیبا می بینید در پیش من یکسانند نمی دانم که چه چیزی زیباتر از شماست؟؟
شمایی که می توانید همچون بهار ، پاییز ، زمستان و یاهمان خزان باشید
شمایی که آفریده ی منید این خــــزان از من نیست
من همیشه بهاریم و شمایید که خزانش می کنید..................................................................................................................................
ادامه این نقطه ها رو می شه با خیلی چیزا پر کرد شایدم پٌر کرد شایدم خالی مثل من شاید زیبا مثل تو
شایدم فقط باید ادامه داد خلاصه همش ماله توست
به هر حال این من بودم خدایت و امانتی که در نزد توام

سلام این سلام پسریست در خاموش وروشنی این فانوس ،
در سایه های امید
اومدم تا بگم نمی دونم چی بگم؟(بخند)
وای یه روزی این سکوتو برات می شکنم
یادت باشی اون دلی که ............. خزونه
دوست دارم خودت برام پرش کنی
منتظرتم بهار همیشگی من
شاد باشی(بازم تقلب)

حضرت عشق --** روزبه **-- یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 17:27 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

س
ل
ا
م
-------
خوبی یاسی جون ؟
چی کار می کنی ؟
تو رو خدا ببخشید این مدتی نیودم
آخه می دونی که درگیر کنکور بودم
یاسی نمی خوای ایت تعداد پست ها رو تو هوم پیج کم کنی
بدجوری سنگین کرده وبتو
موفق باشی عزیزم
فعلا...
-------- یا حق‌! ---------

شیفته یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 16:27 http://www.fond.blogsky.com

سلام
به خاطر نظراتی زیادی که مبنی بر ناراحتی شون به خاطر اسم وبلاگ بود من داده بودن تصمیم گرفتم که وبلاگ رو تغییر بدم.
وبلاگ غمگین(www.ghamin.blogsky.com) از تاریخ 30/4/1386 پاک می شه..
و فعالیت این وبلاگ در وبلاگ دیگه ای به نام شیفته (www.fond.blogsky.com)شروع می شه..
پس از شما که وبلاگ غمگین رو در وبلاگ خودتون لینک کردید یه خواهش دارم.
لطفا در جعبه لینک خودتون اسم غمگین رو به شیفته تغییر بدید و آدرس اون رو هم به www.fond.blogsky.com تغییر بدید ..
و حتما حتما در وبلاگ شیفته (www.fond.blogsky.com) یه نظر بزارید و بگید تا من حتما شما رو تویه جعبه لینک این وبلاگ قرار بدم...
امید وارم که من رو به خاطر این همه زحمت ببخشید.
قربان شما شیفته

حامد یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:08 http://bibahar.blogsky.com

باشه. تو بردی. حرفتو گوش میکنم. ولی اینطوری دل پاییزی منو پاییزی تر کردی. واست آرزوی روزهای زیبا میکنم و امیدوارم یه روزی یه جایی دلت بهاری بشه. از اینکه نخواستی شادی نه ؟ بدرود

روزگار یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:52 http://my-unpassed-ages.blogspot.com/

سلام یا سی جان
باز هم متنی سرشار از احساسات . امیدوارم به زودی زود دلت سرسبز همچون سرسبزی های بهار باشه

حسین یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:17 http://dardebikesi.persianblog.com

سلام
ممنون از لطفت که سر زدی.
عزیزم ناراحت نباش.
مخور غم گذشته ذشته ها گذشته. هرگز به غصه خوردن گذشته بر نگفته.
به فکر آینده باش.
موفق باشی.

کیمیا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:59 http://jenabsarhang.blogsky.com/

سلام
یاسمین عزیز .مثل همیشه نوشته هات بی نقص و زیباست .می خواستم زود تر از اینها واست بنویسم اما انگار دنبال بهانه بودم . شاید هم دوباره حالو هوای دوران کودکی اومده بود سراغم با همه قهر بودم . چشمامو بستم دیگه چشمام خسته شدند از این همه سیاهی . نمیدونم چی شد اما این مطلبو واست نوشتم . به پاتوق ما هم سر بزنی خوش حال میشم .

معلم گفت: « بنویش سیاه! »
و پسرک ننوشت.
معلم گفت: « هر چه می دانی بنویس »
و پسرک گچ را در دست فشرد.
معلم گفت:
« املائ آن را نمی دانی؟ »
و معلم عصبانی بود.
سیاه آسان بود
و پسرک چشمانش را به سطل قرمز رنگ کلاس دوخته بود. معلم سر او داد کشید
و پسرک نگاهش را به دهان قرمز رنگ معلم دوخت و باز جوابی نداد.معلم به تخته کوبید
و پسرک نگاه خود را به سمت انگشتان مشت شده معلم چرخاند و سکوت کرد.
معلم بار دیگر فریاد زد:
« بنویس!
گفتم هر چه می دانی بنویس!»
و پسرک شروع به نوشتن کرد:


« کلاغها سیاهند ، پیراهن مادرم همیشه سیاه است، جلد دفترچه خاطراتم سیاه رنگ است. کیف پدر سیاه بود، قاب عکس پدر یک نوار سیاه دارد. مادرم همیشه می گوید :پدرت وقتی مرد موهایش هنوز سیاه بود . چشمهای من سیاه است و شب سیاهتر . یکی از ناخن های مادر بزرگ سیاه شده است و قفل در خانمان سیاه است. »


بعد اندکی ایستاد رو به تخته سیاه و پشت به کلاس و سکوت آنقدر سیاه بود که پسرک
دوباره گچ را به دست گرفت و نوشت:


« تخته مدرسه هم سیاه است و خود نویس من با جوهر سیاه می نویسد. »


گچ را کنار تخته سیاه گذاشت و بر گشت.
معلم هنوز سرگرم خواندن کلمات بود.
و پسرک نگاه خود را به بند کفشهای سیاه رنگ خود دوخته بود.
معلم گفت:
« بنشین. »
پسرک به سمت نیمکت خود رفت و آرام نشست.
معلم کلمات درس جدید را روی تخته می نوشت و تمام شاگردان با مداد سیاه در دفتر چه مشقشان رو نویسی می کردند.اما پسرک مداد قرمزی برداشت و از آن روزمشق هایش را
با مداد قرمز نوشت .
معلم دیگر هیچگاه او را به نوشتن کلمه سیاه مجبور نکرد و هرگز از مشق نوشتنش با مداد قرمز ایراد نگرفت. و پسرک می دانست که
قلب معلم هرگز سیاه نیست!


سینوهه یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:56

بابا کی میشه مایهروز ببینیم که دلت بهاریه اسم وبلاگت شده ...
حرفای یه دختر شنگول!

ملیکا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 http://www.manbaonzendeam.blogfa.com

سلام یاسمین جونم ممنون از اینکه بهم سر زدی عزیزم بازم مثل همیشه عالی بود طبق معمول حرف دل زدی عزیزم من هم اپ کردم خوشحال میشم سر بزنی راستی عکس پسر خاله ای خنگم رو هم گذاشتم منتظرتم


ساحل نشین قلب پر مهرت: ملیکا

مردی که مرده بود یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 http://zendeh-be-goor.blogsky.com

ای باغبون .......اون که سر سفر داشت.....دلم رو در پناه بال و پر داشت......پاییر تو ذهن باغچه بود که پر زد......کاشکی ز تنهایی من خبر داشت......

محبوبه یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 http://www.niloofarane2007.blogfa.nom

سلام دوست من . اول برای من بگو البته اکر دوست داری چرا اینهمه غم چرا اینهمه ناامیدی . توی این دنیا چی وکی ارزشش از خود تو بیشتره . چرا اینهمه افکار منفی . دوست من میدونی که خودت هر چقدر فکر کنی تنهائی وغمگینی همونه که خودت فکر میکنی . و تاثیرات اون برای جسم وروح تو اوازه مخربه . وبر عکس اگر هر روز با دید مثبت به زندگی و آنده فکر کنی دقیقا همان اثرات صوت مثبت مثل آینه برگشتش درست به زندگی وافکار تو است . من نمیدونم شاید
فقط اینجوری می نویسی وافکارت با دلت هماهنگ نباشن .
اما از آنجائی که تقریبا به همه جا سر میزنم قلب وافکار قلم یکی هستن . باور کن اصلا قصد نصیحت کردن ندارم که خودم خیلی بدم می آید .ولی گاهی وقتها بعضی از حرفا یه دفعه مثل یه تیکه نور زندگی آدمو دگرگون میکنه . سری به من بزن خوشحال میشم . فکر میکنم پیش من بیائی یه ذره آرامش اونجاست .میگی نه کلیک کن منتظرتم

آیدا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 http://ayda16.blogsky.com

من دیگه دلمخنثی شده بدبخت !!! حالا باز مال تو یهرنگی داره ! من نمیدونم بهاره ! پاییزه ! زمستونه ! تابستوه ! شایدم زمستونه ! ولی خب عیبی نداره الان تو این هوای گرم یه دل یخ زده خیلی میچسبه ( چشمک) بوووووس .

afshinpars7 یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 http://afshinpars7.blogsky.com

درود بر تو. کاش همه چیز واقعا پاییزی بود. بی چاره پاییز که اسمش بد در رفته و سمبل غم و فراق و مرگ و ...شده. باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟... اخوان

ازگیل یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:42

مثل اینکه دل من و تو حالا حالا ها پاییزیست.شایدم اونا هم اشکاشون برای ما نامرئی ست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد