سلام
اینبار می خوام یه پست جدید بذارم که یه دوست به نام رویا از وبلاگ
بهونه بی بهونه
http://bahane-be-bahane.blogsky.com
مطلبشو واسم فرستاده و از من خواسته تا اونو تو وبلاگم بذارم
امیدوارم شما هم مثل من از اون خوشتون بیاد
غمهاتون کوتاه
دلتون شاد
قانون خیانت
- من از عاشقی متنفرم دیدی میگه عاشقه و چه راحت رها میکنه. نه من از عشق بدم میاد. کی توی این عالم از همه عاشق تره بیاد تا من ثابت کنم غیر از توی کتابا عشق وجود نداره این دیگه چه صدایه ؟ این صدای کیه؟میگه ده دقیقه از حالا وقت داری تا با خالق عاشق مهربان حرف بزنی ؛چه دروغ بزرگی کی تا حالا با خدا حرف زده که من دومیش باشم کی داره منو اذیت می کنه؟
+تو خودت منو صدا کردی باور نمی کنی وقتت داره میگذره ها!
-معلومه که نه پس چرا من نمیبینمت؟
+چون من توی قلبتم تو گفتی که کسی عاشق نیست خوب من هستم وعشقی که توی قلب شماست نماد کوچکی از عشق منه.
- من عاشق نیستم از عشق هم میترسم وهم بدم میاد
+دلیل خاصی نداره من مطمئن هستم.
-خدایا چه دلیلی بالا تر از اینکه عشقو به بازی میگیرن و به اسم عشق همه کار میکنن تازه میگن این حق ماست.
+این عشق نیست هوسیست از سر ناچاری و هر کس با عشق بازی کنه خودش نابود میشه.
- خدا عاشقی کور وکره پس چرا آدمها عاشق میشن؟
+اونی که کور وکر میشه عاشق نیست میخواد دیونگیو امتحان کنه.
- خدا چرا آدما وقتی ازعاشقی سرد میشن فقط نفرین میکنن!
+ اشتباه محضه این تو قانون عشق من نیست.
-قانون عشق؟
+ وقتی عاشق شدی اول آرامش داری.هیچ وقت از رفتنش دلسرد نمیشی هرگز نفرینش نمیکنی...
- خدایا این امکان نداره!
+مگه شما وقتی دلی رو میشکنید عرش من از فریاد آه دل میسوزه من نفرین میکنم مگه وقتی توبه میکنی و باز بر میگردی من دلسرد میشم مگه وقتی من شما رو از خاک بیجونی به وجود آوردم با وجود اینکه می دونستم اکثر شما روی نمیارید دچار تشویش شدم
- خدایا ما آدمها اینارو نمیدونیم.
+چرا می دونید!!! اما چون عشقتون با هوس همراهه به روی خودتون نمیارید.
- خدا چرا دیروز که کلی از آدمها تو جاهای مختلف از این کره کوچیک داشتن دعا میکردن عشقشون به کسی که دوست داره نرسه دعاشون مستجاب نکردی؟
+این گناه کوچیکی نیست که بشه به راحتی از کنارش گذشت اونی که دعا می کنه به یه صورت گناه می کنه اونی که رها میکنه به یه صورت دیگه.
- وای چه طور ممکنه؟
+من دو راه به شما نشون دادم راه خوبیها راه بدیها انتخاب با شماست.اونی که به راه خوب میره من تا آخر عمرش دوسش دارم و ازش غافل نمیشم همین طور اونی که راه بد میره ،حالا تغییر توی چیه؟اونی که خوب بود میره بهشت اونی که بد بود میره جهنم انتخاب با توه این خلاف اونی که دعا میکنه پس گناه میکنه چون نمیذاره عشقش انتخاب کنه و اما اونی که رها میکنه عهد رو شکسته و من بی وفایو دوست ندارم.
-آه من از عاشقی بدم میاد همه دروغگو هستند.
+ نه من تورو از عشقی پاک بوجود آوردم تو از عشق ساخته شدی چطور ممکنه از عشق بدت بیاد؟ تو نتونستی عشقو درک کنی چون تا اسمشو آوردی گفتن برات زوده در صورتی که عشق،زمان مکان وسن خاصی لازم نداره و تاعاشق واقعی نباشی لذتشو درک نمیکنی،عشق مادر به کودک یا بر عکس نماد کوچکی از عشق من به مخلوقامه میدونی تو از چی بدت میاد تو از سر چشمۀ درو غ از خیانت بدت میاد!
-خدا خیانت یعنی عاشق به معشوق بیوفای کنه چه ربطی به دروغ داره؟
+شما آدمها وقتی دروغ میگین؛غیبت میکنین؛بیوفای و مال اندوزی میکنین همدیگرو میکشین و هر گناه دیگه ای که انجام میدین هم به خودتون هم به عشق وهم به من خیانت کردین.
- خدا پس بذار راستشو بگم من به تو خیانت کردم!من یه نفررو دوست دارم هر روز برای سلامتیش پیشت دعا می کنم اینقدر دوسش دارم که کسی به اندازۀ من دوسش نداره تا حالا بهش خیانت نکردم اینقدر دوسش دارم که دلم دیگه جا نداره هر روز پنجره رو به خاطرش باز میزارم تا ببینمش براش شعر میگمو شعر میخونم براش گل میچینم اما من نمیدونم اون کیه؟
+تو که می گفتی از عشق بدت میاد!
- آره بدم میاد،اما عشقهای که از قانون تو پیروی نکنه. تازه برای همینه که سعی برای پیدا کردنش نکردمو منتظر بودم اون یه روز پیداش بشه چون از عشق میترسیدم اما حالا با قانون عشق تو ازعشق نمیترسم.
صدای تیک تاک ساعت میاد و این یعنی دیگه صدای خدا رو نمیشنوم..............
خدا تو نزدیکی به من چون عاشقی و من احساست میکنم چون عاشقتم. من به تو قول میدم که از قانونت برای همیشه پیروی کنم،من اونو پیداش میکنم تو عاشقش کن............
سلام خواهر گلم
خوشحالم که خوشحال میبینمت همیشه شاد شاد باشی
یادی هم از این داداش بی قرارت داشته باش
خیلی بده که قول بدی اما قولت یادت بره
شاد زی...
داداش روح اله
چه کسی می داند شاید گاهی چیز خوبی که ما فکر می کنیم برایمان خوب نباشد
و چه کسی می داند شاید ما همه خائن هستیم !
آری شاید کسی هم ما را دوست دارد و ما به او بی توجهی می کنیم
می دانم روزی خواهد آمد
که بخشیده شوند همه خیانتکاران
شما هم خیانت می کنید
در حق امانتی که خدا به شما عطا کرده
تن و روح خود را زیاد می خراشید
-------------------------------------------
سلامیاسی جون
حالت خوبه .
خبری ازت نیست .
من شرمنده ام که نتونستم بهت سر بزنم .
امیدوارم که وضعت یه خورده بهتر شده باشه .
راستی الان چیکار میکنی .
سعی یه جایی مشغول باشی و...
منتظرم
دوسست دارم
داداشی کوچیکت
پرنده فقط یک پرنده بود
پرنده گفت:
" چه بویی ، چه آفتابی ، آه بهار آمده است و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت "
پرنده از لب ایوان پرید
مثل پیامی پریدورفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بی خبری می پریدو لحظه های آبی را دیوانه وار تجربه می کرد
پرنده ،
آه ، فقط یک پرنده بود
آه ، فقط یک پرنده بود
عزیزم سلام. خوب باش و آروم.بپذیر که دنیای ما و پرنده ها رو خدا جدا آفریده.
کاش پرنده بودم...........
سلام ویه خسته نباشید به شما
عشق عشق وای که چقدر این کلمه تکراری شده
البته تو بلاگم نظرمو در مورد عشق گفتم ولی بد نیست دوباره تکرار کنم
عشق دو نقطه است نقطه اول زمان خواستن نقطه دوم زمان بدست آوردن است بعد از بدست اوردن خیلی خیلی کم پیش میاد عشقی وجود داشته باشه
راستشو بخوای تو این نظرا بوی عشق نمیومد اگرم میومد اونقدر کم تعداد بود که تو بوهای دیگه گم میشد. ولی خیلی قشنگ بود(مطلبرو میگم)
سلام یاسمسنم...خوبی عزیزم...
دلم برات خیلــــــــــــــــی تنگ شده بود...
خیـــــــــــــــــــــلی متنت قشنگ بود...
اگه واقعا عشق واقعی اینه خیلی دوست دارم تجربش کنم...ولی فعلا که عشق اون روشو به من نشون داده...
خوشحال میشم بیای آپم.
با آرزوی بهترینـــــــــــها:بهـــــــــــار
سلام
وب قشنگی داری
عشق چیه بابا این حرفا رو ولش عشقو دیدی برسون سلامو مارو بهش
موفق باشی بای
سلام
ممنون
آره متاسفانه عشق و عاشقی دیگه رنگی نداره..
دلت شاد
هیچ وقت به خاطرش اشک نریز.
هیچ کس لیاقت اشکای تو رو نداره.
کسی هم که لیاقتشو داشته باشه.
طاقت اشکای تو رو نداره.
(یه سر به حباب بزن)
ببخشید من حال خوبی بهم دست نداد از خوندن این متن
سلام
خوش به حالت که تونستی اینقده راحت با خدا حرف بزنی
سلام گلم زیبا بود عشق سوال بی جواب
عشق سفید ترین تابلو آفرینشه با هوسهامون اون رو رنگی نکنیممم.
اگه عاشق میشی تا آخرش وایسا اگه رهاش کنی خودت رو کشتی یه مرگ خاموش و بی صدا
عشق و وفا / در بهار آشنایی می شکفد / اما گاهی خزانی هم به دنبال می آید / عشق / یک ابتلاست / این تو نیستی که عشق را می آفرینی / تو فقط به عشق دچار می شوی / عشق / هم چون نسیم
می وزد / و هم چون نسیم می وزد / هنگامی که نسیم عشق می وزد / شادمانی کن / و تن به آن بسپار / و هنگامی که می رود / تنها بگو: خدا نگه دار / عشق / چیزی نیست که بتوانی آن را در قفس
نگه بداری / عشق ، آزاد است / عشق / پرنده ای است آزاد و رها / اگر عشق را در قفس بیندازی / دیگر نمی خواند / بگذار عشق آزاد بیاید / و هر گاه خواست / برود / در قفس را همیشه باز بگذار /
اصلا چرا قفس را دور نیندازی؟ / آن را ویران کن و دور بینداز / پرنده ی عشق را / نه در قفس / بلکه هنگام پرواز در آسمان / تماشا کن / بدین سان / از تماشای عشق و پرواز دل انگیزش / بیشتر
لذت خواهی برد / همواره خود را وامدار عشق بدان / آن روزهایی را به یاد آور که / نسیم عشق می وزید / و تو در هوای دلکش آن / دست می افشاندی / و پای می کوبیدی / نغمه سرایی هایت را
در گوش نسیم عشق یاد آر / عشق اگر برود / غمبار است / اما گناه نیست / به بند کشیدن عشق / برده ساختن عشق است / در حالی که آزادی ، ذات عشق است / عشق فقط وقتی وقتی وجود دارد که
آزاد باشد / و گرنه ، هرگز وجود نخواهد داشت / اگر عشق آمد شاد باش / اگر عشق رفت / به او بگو : ای عشق! می روی و دلم تنگ می شود / آن گاه دل خود را صادقانه باز کن / بگذار غم به درون
آن بخزد / اما باز از عشقی که آمده و رفته است / سپاس گذار باش / عشق / اگر حتی برای ماه ها و روزها و لحظه هایی دوام داشته باشد / باز عشق است / و عزیز و دوست داشتنی است / همین
لحظات است که / به نام خاطره / دلت را سرشار می سازد / کسی را که دوست می داری / اسیر توقعات خود نکن / از عشق خود ابری بساز باران ساز / و بر او بی دریغ ببار / بگذار معشوق تو /
زیر بارش بی امان باران عشق تو / ببالد / و خود را به خورشید برساند / بالیدن و نورانیت او را تماشا کن / و شاد باش / این گونه است که عشق می ماند و نمی رود / زیرا احساس آزادی میکند /
عشق / در هر کجا که خود را آزاد ببیند / می ماند / عشق / آن گاه به اندیشه ی گریز می افتد که / خود را در قفس ببیند / عشق تاب قفس ندارد .
جبران خلیل می گوید :
زن را به بی وفایی متهم نکن / پیش از آن / دل مردش را نیز در ترازو بگذارد / و آن را وزن کن / شاید زن از قفسی گریخته که / مرد برایش ساخته است / کسی که می خواهد / درباره ی زنی بی وفا
داوری کند / انصاف آن است که جان و دل شوهر آن زن را نیز / در ترازو بگذارد و بسنجد .
نباید عشق و شهوت را با هم اشتباه کرد / شهوت / بخشی از واکنش های شیمیایی بدن توست / شهوت / به هورمون های بدن تو مربوط است / در شهوت / معنویتی وجود ندارد / و بسیاری دچار سوء
تفاهم هستند / آن ها بر شهوت ، نام عشق گذارده اند / آن ها نه دیگران را ، بلکه خود را فریب می دهند / عشق / عادت هم نیست / عشق معنویتی بی مرز است / تو نمی توانی عشق خود را پنهان
کنی / عشق / اثیری است / نشت می کند / و به مشام می رسد / تو عجز خود از عشق ورزیدن را نمی توانی بپوشانی / هنگامی که آتش عشق در تو زبانه می کشد / اطرافت گرم و روشن است /
اما هنگامی که آتش عشقت خاموش شده / وافسرده است / اطرافت نیز سرد و تاریک است / مهم آن نیست که معشوق تو می آید و میرود / مهم آن است که / تو همواره دلی پرمهر داشته باشی /
مهم آن است که آتش عشق تو / علی رغم بی وفایی های معشوق / هم چنان گرم و روشن بماند / حق طبیعی انسان است که / اگر صدای گام های برفی عشق را / پشت دیوار خانه ی دلش شنید / در را
به روی او بگشاید / مهم نیست که او کیست / مهم آن است که او بهانه ای ست / برای روشن نگه داشتن / آتشی که در نهاد من و توست / اگر عشق باشد ، خانه ، خانه است / اگر عشق نباشد / خانه
زندان است / وقتی عشق خانه را ترک می کند / زن و شوهر به جان هم می افتند / و با کوچکترین بهانه های احمقانه / یکدیگر را متهم می کنند / جنگی که بین زن و شوهرها برپاست / حاصل جای
خالی عشق است / بدون عشق / زندگی ملال انگیز می شود / ملالت / افسردگی و آن گاه خشونت می آورد / عشق است که / گرمی و شادمانی و صفا را با خود به خانه می آورد / و در سفره تان
می گذارد / اگر عشق از میان دو نفر رخت بر می بندد / و می رود / بهتر آن است که آنها دوستانه از هم جدا شوند / اما بسیاری ترجیح می دهند با هم بمانند / و با کینه و نفرت / با هم بجنگند / اگر
عشق رفت / زن و شوهر / نباید انگشت اتهام را متوجه هم سازند / آن ها باید این حقیقت را بپذیرند که / زندگی جاری است / و مدام تغییر می کند / آن ها نیز / همگام با زندگی / تغییر می کنند / آنها
گاهی تغییر می کنند / و هنوز همسفرند / و گاهی تغییر می کنند / و مسیرشان را از هم جدا می کنند / زندگی همواره در تغییر است / فقط مرگ است که ثابت است .
و باز هم جبران خلیل جبران می گوید :
عشق :
رودخانه ای ست که بین دو ساحل جریان دارد / اگر عشق از یک طرف ساحل ناپدید شود / از طرف دیگر نیز ناپدید شده است / هیچ رودخانه ای نمی تواند / بین یک ساحل جاری باشد .
عشق قدرت عظیمی است / که بین دو نفر رد و بدل می شود / اگر یکی از طرفین عشقش را از دست بدهد / دیگری / هر چند که خواهان و مشتاق باشد / عشقش چیزی نیست جز شهوت و نیاز /
به عشق وفادار باش / معشوق ممکن است بیاید و برود / اما عشق باید بماند / عاشق و معشوق باید هر دو به عشق وفادار باشند / اگر عشق برای ابد دوام بیاورد / آورده است / وگرنه، هنگامی
که می رود / او را با نفرت بدرقه نکنید / او با رفتنش ، جرمی را مرتکب نشده است / احساس تملک عشق را می میراند / کسی که می خواهد ، به نام فضیلت / رذیلت را کیفر دهد / و تبر را بر جان
درخت بدی بکوبد / خوب است نظری هم / به ریشه های آن درخت بیندازد / بی تردید خواهید دید که / ریشه های خوب و ریشه های بد / بارور و نابارور / در دل خاموش خاک / تنگ یکدیگر را در
آغوش گرفته اند / آدم های خوب و آدم های بد / از هم جدا نیستند / جایی در اعماق تاریک زمین / ریشه های آن ها به هم می پیوندد.
یاسمین جان خوبی خانومی!
سلام عالی شده عالیه عالی مرسی قشنگم برات آرزوی موفقیت دارم گلم امید وارم تو اونی که دوست داری پیداش کنی و خدا عاشقش کنه
آهسته می آیی , آهسته آهسته
انگار گامت را دست زمان بسته
آهسته می آیی از آن ندیده سر
با یک جهان آواز خاموش ودلخسته
نشکفته بعد از تو آئینه در چشمم
پیداست عهدش را با تو نشکسته
گل میکند خورشیداز پلک نمناکم
وقتی تو می آیی در خوابم آهسته
همراه من هستی در خواب و بیداری
همراه تو هستم چون سایه پیوسته