حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۷۹

 

جلسه محاکمه عشق بود و قاضی عقل، وعشق محکوم به

تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود یعنی فراموشی، قلب

تقاضای عفوعشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف

بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق آهای چشم مگر

تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن اونوداشتی ؛ای گوش مگر

تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی و شما پاها که

همیشه آماده رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او

مخالفید؟ همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض

جلسه را ترک کردند تنها عقل و قلب در جلسه ماند.عقل گفت:

دیدی قلب همه از عشق بیزارند! ولی من متحیرم که با وجودی

که عشق بیشتر ازهمه تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت

میکنی !؟ قلب نالید:که من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود

و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار

میکند و فقط با عشق میتوانم یک قلب واقعی باشم . پس من

همیشه از او حمایت خواهم کرد حتی اگر نابود شوم

نظرات 1 + ارسال نظر
فهیمه پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 http://dozd_del.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی دارین
سالها می گذرد... و من بی تو هنوز تنها در خلوت رویایی خویش دانه های اشک را همچون باران با آب غم می شویم...

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد