. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .
درباره من
همیشه تنها ............
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم
قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم
رو می شکنی
ادامه...
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش
شقایق گفتم: «گونه ی سرخ تو را به چه تشبیه کنم؟ به لب دخترکی نا بالغ که در اندیشه ی عشقی است بزرگ؟ یا به شرمی که حضور عاشق مثل یک مخمل سرخ بر رخ نازک معشوق کشید؟» و شقایق خندید ـ گفت سرخی مرا؟
http://static.flickr.com/68/192594946_17bb5e6f80.jpg
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش
شقایق گفتم: «گونه ی سرخ تو را به چه تشبیه کنم؟ به لب دخترکی نا بالغ که در اندیشه ی عشقی است بزرگ؟ یا به شرمی که حضور عاشق مثل یک مخمل سرخ بر رخ نازک معشوق کشید؟» و شقایق خندید ـ گفت سرخی مرا؟
سلام
عزیزم اگه میتونی زودنر آپ کن
از ائن عکسها بازم بزار
سلام.
نوشته هات جالب بود.ولی چرا غمگین؟
به من هم سر بزن.خوشحال میشم.
سبز باشی
چرا غمگین