حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۳۴۹

 

می روم از رفتن من ، شاد باش

 

می روم از عذاب دیدنم آزاد باش

 

می روم شاید فراموشت کنم

 

با فراموشی هم آغوشت کنم

 

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

 

می رسد روزی که  مرگ  عشق   را  باور کنی

 

می رسد روزی کنار قبر من

 

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مرتضی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:00 http://crazypc.blogsky.com

http://static.flickr.com/68/192594946_17bb5e6f80.jpg



یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش


شقایق گفتم: «گونه ی سرخ تو را به چه تشبیه کنم؟ به لب دخترکی نا بالغ که در اندیشه ی عشقی است بزرگ؟ یا به شرمی که حضور عاشق مثل یک مخمل سرخ بر رخ نازک معشوق کشید؟» و شقایق خندید ـ گفت سرخی مرا؟

پسرک کبریت فروش شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:21

سلام
عزیزم اگه میتونی زودنر آپ کن
از ائن عکسها بازم بزار

مهدی شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:53 http://www.avareaftab.blogfa.com

سلام.
نوشته هات جالب بود.ولی چرا غمگین؟
به من هم سر بزن.خوشحال میشم.
سبز باشی

مصطفی شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:26 http://persian-rap3000.blogsky.com

چرا غمگین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد