. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .
درباره من
همیشه تنها ............
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم
قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم
رو می شکنی
ادامه...
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر امشب که تو در کنار منی غمگسار منی سایه ات سر من تا سپیده مگیر ای اشک من خیز و پرده مکش پیش چشم ترم وقت دیدن او راه دیده مگیر
دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند به جز این اشک سوزان دل ناامیدم گواهی ندارد خدا داند ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو روی دل بود به سوی آستانه تو تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و غوغا روکند چو مرغ وحشی سوی خانه تو
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
میدونی یهویی تو یه لحظه نگاهت میافته تو نگاه یه آدمی یهویی می بینی که داره ته چشماتو می بینه،توی دایرهی خودت، یهویی میبینی این یکیه که بلده تو رو از توی چشمات بخونه یهویی قلبت مچاله میشه و میریزه پایین یهویی نگاهتو از نگاهش میکشی بیرون و یه جای دیگه را نگاه می کنی ممکنه یهویی صدای قدمهاشو بشنوی که داره میاد طرفت که بگه خوندمت ممکنه هم بره و هیچوقت دیگه نبینیش میدونی؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو در کنار منی غمگسار منی سایه ات سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من خیز و پرده مکش پیش چشم ترم وقت دیدن او راه دیده مگیر
دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان دل ناامیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و غوغا
روکند چو مرغ وحشی سوی خانه تو
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
خوبه
نه خیلی خوبه
اسن حرف نداره
خیلی خسته نباشی
ارادتمند شما
ترش
چرا انقدر غمگینی؟ یه کوچولو بخند !
مرسی
میدونی
یهویی تو یه لحظه نگاهت میافته تو نگاه یه آدمی
یهویی می بینی که داره ته چشماتو می بینه،توی دایرهی خودت،
یهویی میبینی این یکیه که بلده تو رو از توی چشمات بخونه
یهویی قلبت مچاله میشه و میریزه پایین
یهویی نگاهتو از نگاهش میکشی بیرون و یه جای دیگه را نگاه می کنی
ممکنه یهویی صدای قدمهاشو بشنوی که داره میاد طرفت که بگه خوندمت
ممکنه هم بره و هیچوقت دیگه نبینیش
میدونی؟