. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .
درباره من
همیشه تنها ............
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم
قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم
رو می شکنی
ادامه...
مرا که با تو شادم پریشان مکن بیا و سیل اشکم به دامان مکن بیا به زخم عاشقان مرهم دل مرا یکدم ز غم رها کن
.................................................................. نمی توانم سخن نگویم اگر بپر سد کسی ز حالم فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا مگرچه کرده ام خدایا؟ شکسته سر شکسته پا زیار اشنا جدا کنون کجا روم خدایا؟
آرزوهای دیروزت را در دفتر خاطراتت ثبت کن خدا آنها را فراموش نمی کند تو انها را فراموش خواهی کرد ولی بدان چیزهای که امروز داری آرزوهای دیروزت هستند که آنها رو فراموش کردی(نقل از...)سلام دوست خوبم.امیدوارم حالت خوب باشه و سلامت باشی.خوشحالم بعد از حدود 17 روز دوری میتونم سری به دوستانم بزنم خوشحالم همچون همیشه پرتوان و مفید به راهت داری ادامه میدی..با بهترین ارزوها برای شما...التماس دعا.
از این همهمه باهم بودن...تنهایهات پر نخواهد شد...چه فایده دارد با هم بودن انگاه که دو اهن سرد باشی... حداقل حضورمان یکدیگر نمی ازارد...وحوصله مان از هم سر نمیرود...واین باهم بودن سمج ویخ زده...یخ وجودمان را اب نخواهد کرد...یاسمین دل نازینت را قطاری کن واز این موازی بگذر...کودک روح خسته ات از سوت زیبای دلت خوشحال خواهند شد.... ابجی مخلصیم..
سلام ... بودن را همیشه می ترسیدم که مبادا روزی برسد که چشم های کال من به امتداد نگاه تو نتواند خودش را بفهمد! مطمئنم وقتی موازی خنده هایم به راه بیافتی دیگر هیچ تقاطعی توان بیراهه کشاندنت را نا توان است مطمئنم وقتی به مشق های جنونم بخندی عمری را به پژواک لبانت رقصیده ، و تا محراب مشکی ات طواف می کنم مطمئن باش همیشه از فراسوی هر چه غیر از هیچ روزی را برای به تو دویدن کنار خواهم گذاشت تا شاید یک لحظه چرخش نگاهت را به این طرف پیاده رو ببخشی تا یتیم.دستانم خداحافظی شان را معنا ببخشند. حال تو می روی و اعتنای ماندنت در سکه ای زنگ زده دستت را می چرخد قدیم تر ها برای نابینایان سکه های جعلی را دلخوش می دادند اما امروزترها حتی دست در جیب های عادتشان هم نمی برند از ترس اینکه مبادا عابران متوقف انتظار ساکت شان را به دست هایشان بدوزند ... حالا تو نیستی و ماندن سر این تقاطع به بهانه ی عبورت ستایش گر است می مانم ... هنوز سر ظهر است تا شب خدا بزرگ است... .... یا حق
سلام یاسمین جون..امروز که برای اولین بار به وبلاگتون سر زدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.. آخه میدونی چیه؟از نوشته هاتون فهمیدم که شما هم شرایط و احساساتی شبیه من دارید. به هر حال خیلی ممنونم از این نوشته هایی که گزاشتید..در ضمن خواهرم هم کنارم نشسته .. سلام میرسونه.. اینم id منه .sajad_lgr2005....خوشحال میشم بیشتر باهاتون آشنا بشم..babay
سلام سجاد جان ممنون از این همه لطفت من زیاد آن نمیشم اما بازم چشم اگر آن شدم حتما سری به آیدیتون میزنم به خواهر گلتونم سلام برسونین دلتون شاد
راست می گویی؛قصه ما قصه آن دو خط موازی نیست.قصه ما برگی بود از دفترچه ی هزار پاره ی عشق و عشق مانند جنگ است......آسان شروع می شود.......سخت پایان می یابد.........و فراموش کردنش محال است و به راستی:
کاشانه ان نیست که جمشید بنا کرد کاشانه ان است که لیلی بنا کرد ویرانه ان نیست که چنگیز فرو ریخت ویرانه دل ماست که با گوشه ی چشمت صد سال بنایم را یک باره فرو ریخت شاد باشی عزیزم. امضا:یک ناشناس
سلام یاسمین جان خوبی؟ اول بگم خوشحالم که اولین نظر رو من می دم.امر کردی دوباره بیام منم اومدم و مطلبت هم خوندم. راستش مطلبت هم زیباست هم اینکه پر از حرف . تشابه خوبی بکار بردی و نتیجه بهتری هم گرفتی من که لذت بردم. بازم منتظر نوشته های زیبات هستم. راستی منم به روزم تونستی سر بزن. امیدوارم موفق و جاری باشی........
مرا که با تو شادم پریشان مکن بیا و سیل اشکم به دامان مکن بیا به زخم عاشقان مرهم دل مرا یکدم ز غم رها کن
.................................................................. نمی توانم سخن نگویم اگر بپر سد کسی ز حالم فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا مگرچه کرده ام خدایا؟ شکسته سر شکسته پا زیار اشنا جدا کنون کجا روم خدایا؟
مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا به زخم عاشقان مرهم
دل مرا یکدم ز غم رها کن
..................................................................
نمی توانم سخن نگویم
اگر بپر سد کسی ز حالم
فلک به سنگ کینه ها
شکسته قامت مرا
مگرچه کرده ام خدایا؟
شکسته سر شکسته پا
زیار اشنا جدا
کنون کجا روم خدایا؟
.........................................................
سلام .خوبی
شبت ستاره بارون .
لظت بردم.شاید روزی منم صندوقچه دلم رو باز کنم . امیدوارم بهشه داخلشو .................
از وبلاگ من دیدن کن و البته نظر یادت نره.من خیلی دوست دارم که با هم تبادل لینک کنیم.نظرت چیه؟منتظر جوابت هستم.
بای تا های
سلام
یادت باشه تو این دنیای نامرد ،خیلی ها هستن که جواب عشق رو با بی وفایی میدن پس:
همه چیز و همه کس را دوست بدار ولی به هیچ چیز و هیچ کس دل نبند .
سلام
آره همین طوره..
نمیشه...
کاش اسم وبلاگتو می نوشتی
بس که دیوار دلم کوتاهست هرکه ازکوچه تنهایی من می گذرد به هوای هوسی هم که شده سرکی می کشدومی گذرد
سلام
تعبیر خوبی بود............ ما همون خط موازی هم نیستیم......
بی خیال ما هم خدایی داریم
دلت شاد......
آرزوهای دیروزت را در دفتر خاطراتت ثبت کن خدا آنها را فراموش نمی کند تو انها را فراموش خواهی کرد ولی بدان چیزهای که امروز داری آرزوهای دیروزت هستند که آنها رو فراموش کردی(نقل از...)سلام دوست خوبم.امیدوارم حالت خوب باشه و سلامت باشی.خوشحالم بعد از حدود 17 روز دوری میتونم سری به دوستانم بزنم خوشحالم همچون همیشه پرتوان و مفید به راهت داری ادامه میدی..با بهترین ارزوها برای شما...التماس دعا.
یاسمین وبلاگ قشنگت آدم را به یاد گذشته هاش میندازه چه تلخ و چه شیرین
سری هم به ما بزن
سلام خانومی
ممنون که بازم سرزدی
مگن:علم یه نقطه بود......
از این همهمه باهم بودن...تنهایهات پر نخواهد شد...چه فایده دارد با هم بودن انگاه که دو اهن سرد باشی... حداقل حضورمان یکدیگر نمی ازارد...وحوصله مان از هم سر نمیرود...واین باهم بودن سمج ویخ زده...یخ وجودمان را اب نخواهد کرد...یاسمین دل نازینت را قطاری کن واز این موازی بگذر...کودک روح خسته ات از سوت زیبای دلت خوشحال خواهند شد.... ابجی مخلصیم..
سلام
فصل بهار فصل زنده و نو شدن و شکفتن شکوفه ها و....
سلام
موفق باشی
با سلام
من هم تصمیم گرفتم دوباره نوشتن رو ادامه بدم
ممنون که بهم سر می زنی
بازهم به ما سر بزن
با احترام
سلام ...
بودن را همیشه می ترسیدم که مبادا روزی برسد که چشم های کال من به امتداد نگاه تو نتواند خودش را بفهمد!
مطمئنم وقتی موازی خنده هایم به راه بیافتی دیگر هیچ تقاطعی توان بیراهه کشاندنت را نا توان است
مطمئنم وقتی به مشق های جنونم بخندی عمری را به پژواک لبانت رقصیده ، و تا محراب مشکی ات طواف می کنم
مطمئن باش همیشه از فراسوی هر چه غیر از هیچ روزی را برای به تو دویدن کنار خواهم گذاشت تا شاید یک لحظه چرخش نگاهت را به این طرف پیاده رو ببخشی تا یتیم.دستانم خداحافظی شان را معنا ببخشند.
حال تو می روی و اعتنای ماندنت در سکه ای زنگ زده دستت را می چرخد
قدیم تر ها برای نابینایان سکه های جعلی را دلخوش می دادند اما امروزترها حتی دست در جیب های عادتشان هم نمی برند از ترس اینکه مبادا عابران متوقف انتظار ساکت شان را به دست هایشان بدوزند ...
حالا تو نیستی و ماندن سر این تقاطع به بهانه ی عبورت ستایش گر است
می مانم ... هنوز سر ظهر است تا شب خدا بزرگ است...
....
یا حق
سلام یاسمین جون..امروز که برای اولین بار به وبلاگتون سر زدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.. آخه میدونی چیه؟از نوشته هاتون فهمیدم که شما هم شرایط و احساساتی شبیه من دارید. به هر حال خیلی ممنونم از این نوشته هایی که گزاشتید..در ضمن خواهرم هم کنارم نشسته .. سلام میرسونه.. اینم id منه .sajad_lgr2005....خوشحال میشم بیشتر باهاتون آشنا بشم..babay
سلام سجاد جان
ممنون از این همه لطفت
من زیاد آن نمیشم اما بازم چشم اگر آن شدم حتما سری به آیدیتون میزنم
به خواهر گلتونم سلام برسونین
دلتون شاد
راست می گویی؛قصه ما قصه آن دو خط موازی نیست.قصه ما برگی بود از دفترچه ی هزار پاره ی عشق و عشق مانند جنگ است......آسان شروع می شود.......سخت پایان می یابد.........و فراموش کردنش محال است و به راستی:
کاشانه ان نیست که جمشید بنا کرد کاشانه ان است که لیلی بنا کرد ویرانه ان نیست که چنگیز فرو ریخت ویرانه دل ماست که با گوشه ی چشمت صد سال بنایم را یک باره فرو ریخت
شاد باشی عزیزم.
امضا:یک ناشناس
سلام
خوبی؟
وب عالی داری. خیلی خوشم اومد.
گویند خدا همیشه با ماست
ای غم نکند خدا تو باشی
منم مثل تو . درکت می کنم.
خوشحال می شم به منم سری بزنی.
همیشه سبز باشی
salam weblogamo be in adres taghir dadam
http://shahab20202020.blogfa.com/
khoshhal misham sar bezani
سلام یاسمین جان خوبی؟
اول بگم خوشحالم که اولین نظر رو من می دم.امر کردی دوباره بیام منم اومدم و مطلبت هم خوندم.
راستش مطلبت هم زیباست هم اینکه پر از حرف .
تشابه خوبی بکار بردی و نتیجه بهتری هم گرفتی
من که لذت بردم.
بازم منتظر نوشته های زیبات هستم.
راستی منم به روزم تونستی سر بزن.
امیدوارم موفق و جاری باشی........
درود بر یاسمین عزیز :
مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا به زخم عاشقان مرهم
دل مرا یکدم ز غم رها کن
..................................................................
نمی توانم سخن نگویم
اگر بپر سد کسی ز حالم
فلک به سنگ کینه ها
شکسته قامت مرا
مگرچه کرده ام خدایا؟
شکسته سر شکسته پا
زیار اشنا جدا
کنون کجا روم خدایا؟
.........................................................
سلام .خوبی
شبت ستاره بارون .
لظت بردم.شاید روزی منم صندوقچه دلم رو باز کنم . امیدوارم بهشه داخلشو .................
از وبلاگ من دیدن کن و البته نظر یادت نره.من خیلی دوست دارم که با هم تبادل لینک کنیم.نظرت چیه؟منتظر جوابت هستم.
بای تا های
شاید مثل سیب سرخ حواست ؛ که شد از مزهاش پشیمون
سلام یاسمین ؛ خوبی ؟
تو همیشه به روزی ؛ من کم آوردم
لحظه ها نامردند ؛ گفته بودند که بر میگردند
مراقب خودت باش
یا علی