حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۶۲۵

 

زیباترین نگاه را در چشمان کسی دیدم

که هرگز مرا ندید . . . 

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
ئدذرتدا یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:01

با یک شکلات شروع شد . من یک شکلات گذاشتم توی دستش. او یک شکلات گذاشت توی
دستم.من بچه بودم، او هم بچه بود. سرم را بالا کردم . سرش را بالا کرد .دید
که مرا می‌شناسد . خندیدم . گفت: " دوستیم؟ " . گفتم:" دوست دوست." گفت: " تا
کجا ؟ " گفتم: "دوستی که «تا» ندارد. " گفت: " تا مرگ! " خندیدم و گفتم: "من
که گفتم «تا» ندارد! " گفت: "باشد ، تا پس از مرگ!" گفتم: "نه،نه،نه، تا
ندارد." گفت: "قبول، تا آنجا که همه دوباره زنده می‌شوند، یعنی زندگی پس از
مرگ، باز هم با هم دوستیم. تا بهشت .تا جهنم . تا هر جا که باشد من و تو با
هم دوستیم." خندیدم.گفتم: "تو برایش تا هر کجا که دلت می‌خواهد یک تا بگذار .
اصلا یک تا بکش از سر این دنیا تا آن دنیا . اما من اصلا تا نمی‌گذارم ."
نگاهم کرد. نگاهش کردم. باور نمی‌کرد . می‌دانستم. او می‌خواست حتما
دوستی‌مان تا داشته باشد . دوستی بدون تا را نمی‌فهمید . گفت: "بیا برای
دوستی‌مان یک نشانه بگذاریم." گفتم: "باشد . تو بگذار." گفت: "شکلات . هر بار
که همدیگر را می‌بینیم یک شکلات مال تو ، یکی مال من . باشد؟ " گفتم: "باشد."
هر بار یک شکلات می‌گذاشتم توی دستش، او هم یک شکلات توی دست من .باز همدیگر
را نگاه می‌کردیم .یعنی که دوستیم .دوست دوست . من تندی شکلاتم را باز
می‌کردم و می‌گذاشتم توی دهانم و تند تند آن را می‌مکیدم. می‌گفت:"شکمو ! تو
دوست شکمویی هستی." و شکلاتش را می‌گذاشت توی یک صندوق کوچولوی قشنگ.
می‌گفتم: "بخورش! " می‌گفت:"تمام می‌شود. می‌خواهم تمام نشود. برای همیشه
بماند . صندوقش پر از شکلات شده بود . هیچ کدامش را نمی‌خورد. من همه‌اش را
خورده بودم. گفتم: "اگر یک روز شکلات هایت را مورچه‌‌ها بخورند یا کرم‌ها .آن
وقت چه کار می کنی؟" گفت: "مواظب‌شان هستم." می‌گفت می‌خواهم نگه شان دارم تا
موقعی که دوست هستیم و من شکلات را می‌گذاشتم توی دهانم و می گفتم:"نه،نه، تا
ندارد. دوستی که تا ندارد." یک سال، دو سال، چهار سال، هفت سال، ده سال و
بیست سال شده است. او بزرگ شده است. من بزرگ شده‌ام. من همه شکلات‌ها را
خورده‌ام. او همه شکلات‌ها را نگه داشته است. او آمده است امشب تا خداحافظی
کند. می‌خواهد برود .برود آن دور دورها. می گوید :"می‌روم اما زود بر
می‌گردم." من می‌دانم که می‌رود و بر نمی‌گردد. یادش رفت شکلات را به من
بدهد. من یادم نرفت. یک شکلات گذاشتم کف دستش. گفتم :"این برای خوردن." یک
شکلات هم گذاشتم کف آن دستش :"این هم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت." یادش
رفته بود که صندوقی دارد برای شکلات‌هایش. هر دو را خورد .خندیدم. می‌دانستم
دوستی من «تا» ندارد. می‌دانستم دوستی او «تا» دارد. مثل همیشه. خوب شد همه
شکلات‌هایم را خوردم. اما او هیچ کدامشان را نخورد. حالا با یک صندوق پر از
شکلات نخورده چه خواهد کرد؟؟

سلام
نمی دونم کی هستین اما متن خیلی زیبایی بود
ممنون

مجتبی جواهریان یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 http://www.mohabateenjaast.persianblog.com

به نام خداوند یگانه
با عرض سلام خدمت شما
زیبایی نوشتید
وبلاگ محبت هم منتظر حضور سبز شما میباشد
امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید
التماس دعا
یا علی
[گل]

رضا مشتاق یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:47 http://alldaytimes.blogsky.com

فکر کنم جایزه منظم ترین آپ های بلاگ اسکای رو باید بدن به یاسمین ...

عرض خاصی نیست ، بر حسب وظیفه اومدم یه سری بزنم

متن این کامنت چقده قلمبه سلمبه شد

موفق باشی یاسی خانم

سلاممم
ممنون اما چرا کلید send وبلاگتو غیر فعال کردی؟!!
من چند مرتبه اومدم اما همین طور بود
خیلیییی خوشحالم کردی سر زدی
پس حداقل هر موقع تونستی سری بزن
دلت شاد

غروبه تنهایی من یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:19 http://ghoroubeman.blogfa.com

اولا:حرفهای یک دختر تنها جز هوس چیز دیگه ای نیست
دوما: مطمئن باش که من تو رو اصلا ندیدم پس مطمئن باش که زیباترین نگاه من از چشمای تو میبینم ولی تو رو نمیدونم
و تو هم اگه بهترین نگاه تو چشمام میبینی دلیل بر این نمیشه که منم زیباترین نگاه در تو ببینم
امیدوارم ناراحت نشده باشی
.......... دارم باعشق
یه سری به وبلاگم بزن
خدانگهدار

روزبهان برمکی شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:43 http://secularism.blogsky.com

درود؛
... ما نمی توانیم چیزی را برای کسی که خود به اهمیت یا فایده آن اعتقادی ندارد، مفید جلوه دهیم. چرا که او هیچگاه گوش نخواهد کرد و پیرو منطق خود عمل خواهد نمود ...
با احترام

امیر شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 19:44 http://www.sahel2007.blogsky.com

خوبی ؟

...
منم زیبا ترین صدا رو از کسی شنیدم که هرگز صدای منو نشنید ! ;)

فعلا

آرش شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:26 http://z6is.blogfa.com

سلام عزیزم
خوبی؟
عزیزم وبلاگت روز به روز خوشگلتر میشه
شرمنده که نمیتونم زیاد آنلاین شم و هر روز به وبلاگ نازت سر بزنم
بازم به من سر بزن
راستی اگه میشه وبلگ منو لینک کن منم وبلاگ تو رو لینک میکنم گلم
بای تا های

Ali شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:10 http://lov.blogsky.com

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که از طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

آرش شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 17:03 http://Cocacola.Blogsky.Com

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد،
عجب از محبت من که در او اثر ندارد،
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد،
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد!!!
--------------------------------------------------------------------
سلام آبجی یاسمین گلم
.
آپت هم زیبا بود ، هم دلگیر ، نمی دونم باید چی بگم ... :(
.
موفق باشی و پیروز
.
به امید دیدار
.
»»»-----(آرش)-----» از وبلاگ پریچهر

afshinpars7 شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 16:49 http://afshinpars7.blogsky.com

درود بر تو.هفت هنر چه گناهی کرد که لینکش در میان وب زیبایت جایی نداره؟

غریبه آشنا شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 14:05 http://apotheosc.blogsky.com

سلام

یاسمین دیگه اونا اهمیتی ندارن ؛ رفتن که رفتن ؛ اگر لیاقت داشتن میموندن ؛ ببخش که انجوری میگم

اما دیگه دارم کم میارم

نمیدونم تو وبلاگم واسه کی مینویسم

سارا شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 http://ehsan-sara.blogsky.com

سلام یاسمینم
خوبی؟
مرسی از مطالب قشنگت.مرسی از اینکه مرتب به ما سر میزنی.تشکر از همراهی بی پایانت.
شاد و سبز باشی
******************************************سارا*******

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد