در پیله ی تنهایی خود نشستم و گریه را آوای دل غمگینم میکنم
من عاشقت بودم آنقدر که جان خود را به تیغه ی تیز عشق سپردم
لبانم را آغشته به مهر سکوت خنجرهای طعنه ی فراق زدم
چشمانم را امیدوارانه به انتظار روزهای غرق شادی وصال دوختم
آری من از تو میگویم ...
تویی را که تمام تار و پودم را به نامت خریداری کردی
احساس زلالم را به نابی روزهای دلت بستی
با مداد رنگی دوست داشتنم رنگین کمان خود را رنگ کردی
آه....
من از تو میگویم و می گریم
که دانسته تمام وجودم را مست امید وصال کردی
و حالا
بعد روزهای رفتن پیله ی تنهایی را به من بخشیدی . . .
دلت شاد
DDYA
یا حی یا قیوم
سلامی از جنس گل مینا
وبلاگ زیبا یی دارید
به شما به خاطر داشتن چنین وبلاگی تبریک می گم
کلبه ای شکسته از جنس نجوم دارم
خوش حال می شوم کلبه ی مرا با قدم های سبزتان عطرآگین نمایید
یا حق
ستارگان کویر یزد
سلام عزیزم
ممنونم که بهم سرزدی..خیلی وقت بود ازت خبر نداشتم..
منم یه کمی دلم گرفته..البته از خودم...کلا یه کمی بی حوصله شدم..امیدوارم که تو خوب باشی عزیزم.
سلام اگر خواستین یه روز رو خودتون مشخص کنید فقط شنبه تا سه شنبه نباشه که من دانشگاه میرم یا چهر شنبه و یا پنجشنبه صبح
سلام مرسی که سر زدی به وبم آپ کردی خبرم کن نظر بدم این مطلبت خیلی باحال بود
باسلام
از این خوشحالم که اولین نفری هستم که مطب شما رو خوندم و میگم زیباست ودوباره می گم که
گزین کن هرچه می خواهی و بستان
چو ما را بر همه عالم گزیدی
آیا با تبادل لینک موافقید؟
سلام یاسمین جان.
خوبی؟
اول شدم؟
خیلی زیبا بود. جمله آخرش هم که واقعا آخرش بود.
من هم آپم
موفق باشی