حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۶۶۹

 

 

 

نگرانم
نگرانم برای روزهایی که میایند تا از تو تاوان بگیرند
نگرانم برای پشیمانی ات زمانی که هیچ سودی ندارد
روزگاری درد کشیدنت برایم عذاب اور بود
اما روزها خواهند گذشت
و
تو
آری تو
آنچه را به من بخشیدی
ز دست دیگری باز پس خواهی گرفت
تو مرا فراموش خواهی کرد
میدانم

من منتظر شکستنت نیستم
نفرین هم نمیکنم
به حرمت عشقی که هرگز معنایش را ندانستی
به خاطر اشکهایی که به من ارزانی داشتی
به خاطر
به خاطر خودت
اما میدانم که این برای فرار از سرنوشت کافی نیست
نمیدانم هنوز هم میتوانی مثل قدیم بخندی
اینجا همیشه سرد است
همیشه همیشه حالم خوب نیست
اما هرگز دیگر گرمایی از وجودت طلب نخواهم کرد
باورم بود کنارمی همیشه
باورت داشتم
بودنت مهمترین دلیل بودنم بود
ستایش ات کردم نه آنگونه که لایقش باشی
اما چشمانم تنها تو را میدید
تویی که امروز به جانم نیشتر زدی و تنها رفتی

بی من بمان تجربه کن یاری دگر را گرمی دستی دیگر را
بخاطر هم نیاور مرا اگر اینگونه راحتی
بخند به همه بگو که شادی
ولی من که میدانم
حتی دمی هم نمی توانی آسایش داشته باشی
آخر انچه تو با من کردی خارج از توان
تو
بود
هرگز باور نداشتم اینچنینم کنی
هرگز

میترسم برای روزهایی که میایند برای تو
افسوس

افسوس که تا آخرین دم ندانستم چه با من خواهی کرد
ندانستم دلت.نگاهت.دوست داشتنت همه یک  فریب بود
میترسم از روزی که چشمانت چون حال امروزم
بارانیست
و درپی شانه ای برای گریستن

نمیدانم یادت هست
چگونه دلی که در دستانت بود
برای تو میتپید زیر پایت گذاشتی
تا انجا که توان داشتی فشردی
که نشاید باری دیگر در پی ات چون کودک گریانی دوان دوان
گوشه دامنت را بگیرد تا لحظه ای درنگ کنی
اما تو حتی نگاه هم نکردی
نگاه نکردی
می دانم
چون نمی توانستی
نمی توانستی ببینی آنکه زیر گامهای توست
منم
منی که تمام زندگیم بودی
منی که دنیایم را به پایت می ریختم تا نروی
یادت می آید
پیش روی توی سرد دل
به چه سان اشک ریختم

که شاید گرمای اشکهایم دل سخت تو را نرم کند
اما چه خیال باطلی

تو نگاهت به من نبود
دلت در نهان خانه دلی دیگر بود
و
من تنها یه بازیچه
بازیچه
هرگز ندانستم چه از تو دریغ کردم
چه برایت کم گذاشتم
که بی من قصد رفتن کردی
کاش هرگز نمی دیدمت
کاش چشمانم کور بود
کاش هرگز از تو بودن نخواسته بودم
کاش

کاش می دانستم چه با من خواهی کرد
کاش می گفتی تو چه خواستی که من به تو ارزانی نداشتم
کاش.........
وقتی می رفتی باورم نبود که تنها می روی
اما تو باورهای مرا هم درهم شکستی
هرگز نپرسیدی بی تو چه خواهم شد
ندانستی بی تو هیچم
هرگز نفهمیدم در شکستنم.در نابودیم چه رازی نهفته بود
که مرا اینگونه بر باد دادی؟؟؟
بخند شاد باش برای دلی که شکستی

برای حریم حرمتی که زیر پا گذاشتی
اینک در آتشی می سوزم که تو به جانم افکندی
به کامم شوکرانیست که تو در جامم ریختی
اما من به عشق تو تا آخرین جرعه سر کشیدم
آخر باکم نبود
چون خیالم بود تو با منی

......
روزها خواهد گذشت
تو با عشقی دگر
با شادی و شور
با تب وتاب
لحظه ها را ز دست ندانسته خواهی داد
و
من با آتشی به جان و زهری به کام
خواهم سوخت
خواهم درد کشید

و زان پس ز میان خاکسترم
چون ققنوس افسانه ها
جوانه می زنم
بهار می شوم
دوباره جان خواهم گرفت
و سرنوشت

آنچه که با من و دلم روا داشتی
به تو بازخواهد گرداند
نه
 سوختنت را نمی خواهم
درد کشیدنت را ارزو نداشتم
فقط از خدا یک چیز خواستم
که ترا به یکی چون خودت مبتلا کند

آن دقایق که خودت را در جسمی دیگر نظاره گر باشی
میدانی چه با من میکردی

اما من به حرمت عشقت دم نمیزدم

اسم تو صورت تو و یاد تو
تنها یک چیز را بخاطر من میاورد دروغ را
تو یک دوست را از دست دادی و من دشمنم را شناختم
راستی میتوانی بگویی چه کسی ضرر کرده؟

 

 

نظرات 64 + ارسال نظر
فرنوش چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:10

امیر پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 http://baghevojod.blogsky.com

سلام خوبین ؟ خسته نباشین

من که نه خوبم نه بد نه حال دارم نه ندارم
یه جور سر در گمی
یاسی من نگفتم که پیشت نمیام
راستشو بخوای یه جور معتادت شدم
مثل تو که معتاد قرصایی
من نمی خوام تنهات بذارم
فعلا تا آخر تابستون هستم اما ......
یاسی خیلی خرابم کردی
نمی خوام که ناراحت بشی یعنی از این بیشتر
فک کنم این همه غصه برات بسه
فکر کن منم مثل همون .... اما من رفتنم بخاطر چیز دیگه ای هست
یاسی نمی دونم برات که عزیز بودم پس چرا ....
چرا معلمم بهم دروغ گفت معلم چه جوری می تونه ...
چرا کسی که دوسش داشتم این جوری جوالم و داد
یادته کامنتی که برام گذاشتی گفتی چه جوری محبتت و جبران کنم
نمی خوام اینو الان بگم که فک کنی منتی سرت گذاشتم نه
من می خوام که تو بیخیال قرص و ... بشی
من تو اون نامه فقط ازت خواهش کردم
یه معلم چه جوری وقتی شاگردش ازش خواهش می کنه
بهش التماس می کنه
چرا حاضر نمی شه یه بار دیگه امتحان کنه
چرا خوردش می کنه
خدایی که می گه من گناهکارو این قدر دوست داره
چه طور بنده ی قشنگش بنده ی خوبش حاضر میشه این کارو با شاگردش بکنه
معلم مگه مثل خدا نیس
یاسی ...................................
بسه رو در واسی
یاسی من تنها یه چیز خوشحالم می کرد اینکه
این که حرفم و قبوی می کردی و یه روزی می دیدمت
می دیدمت نه مثل الانت
مثل همو یاسی که حودت می گی
مثل ........
می دیدمت بهت می گفتم دیدی دیدی گفتم اگه خودت بخوای می تونی
یاسی من خیلی ....
نمی تونم دیگه بقیشو بنویسم
دلم خیلی پره و اشکامم دیگه تنهام می ذارن
از روی گونه هام پایین میانو ...
مواظب خودت باش

یکی که دوست داره
سبز باشی


از تبار درد دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:41 http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام
آبجب گلی بی معذفت
معلومه کجایی؟؟؟
باشه یکی طلب من
دارم برات
...نباید به ما سر بزنی
ببینی مردیم زنده ایم؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:36

قشنگ بود

ممنون
دلت شاد

هستی یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:05 http://delshoodegan.blogsky.com

سلام
دل نوشتت حرف خیلیاست
موفق باشی
در پناه حق

سعید جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:59 http://www.khatesevom1.blogfa.com

سلام دوست من
کارت جالبه
خسته نباشی
راستی دوس دارم بیای به وبلاگ جدیدم کاریکاتورهامو ببینی
اگه هم وبلاگ اصلیمو خواستی بری لینکش همونجا هست
خوشحال می شم اگه نظرتو بدونم
مرسی

امین جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 18:42 http://www.pridator.blogfa.com

سلام خوشکلم

همیشه خودتو

نوشته هاتو

داستانتو

مرامتو

و

دختر غمگین خودم رو دوست داشتم

افسانه جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 18:30 http://angeles.blogsky.com

سلام
خیلی خوشکل شده


به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد


غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل اوخبر ندارد

[ بدون نام ] جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 16:00 http://sfandiary.blogsky.com

باز شب ماند ومن این عطش خانگی ام
باز هم یاد تو ماند ومن ودیوانگی ام
اشک در دامنم آویخت که دریا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم
خواب دیدم که تو می آمدی ودل می رفت
محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت

قاصدک مسافر جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:47 http://www.passengerdandelion.blogfa.com

کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
من دعاکردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
گفته بودی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود

*************************
سلام
خوبی؟
دیگه پیش ما نمی یای؟
من با پست جدید به روزم
اگه دوست داشتی بیا
خوشحال میشم
منتظرتم

شیما جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:00 http://just-a-day.blogsky.com

سلام خانوم خانوما!
...نفرین هم نمی کنم...به حرمت عشقی که هر گز معنایش را ندانستی...
منم توی دلم همینو گفتم و از نفرین کردن دست کشیدم...اما چه لحظه ی سختی بود زمانی که به خاطر احساس علاقه ات از مجازات کسی که قلبت رو شکسنه صرفنظر می کنی اونم فقط و فقط به خاطر اینکه دوستش داشتی و نمی تونی عذابش رو ببینی حتی نمی تونی ببینی کاری که اون باهات کرده رو یکی باهاش بکنه...
شاد شاد باشی عزیزم!

امیر جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:35 http://baghevojod.blogsky.com

سلام

یاسمین واقعا نمی خوای جمله منو کامل کنی

یاسمین......

هم می تونی تصمیم بگیری هم احساس داری
اگه نداشتی تصمیم نمی گرفتی این جوری باشی
هیچ وقت گریه نمی کردی
پس داری به خودت دروغ می گی
تو چرا به دانش آموزت دروغ می گی؟
می خوای به اونم یاد بدی دروغ یگه
نه
نه یاسمین
یاسمین من کامنتیو که برام گذاشتی ندیده می گیرم
اگه بازم نظرت همونه دوباره بیا و بگو
ولی ...........

بای بای

سوما جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:33

سلام

کارت عالیه

سلام
محبت داری
دلت شاد

ملیکا جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 http://www.manbaonzendeam.blogfa.com

سلام یاسمین جونم ممنون از اینکه بهم سر زدی عزیزم نبینم دلت گرفته باشه ها دختر چی شده از دست من کاری بر میاد ؟
در هر صورت من در خدمتم عزیزم اومدم دعوتت کنم به وبلاگم اخه امروز هم نشستم اپ کردم منتظرت هستم





برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ....



ساحل نشین قلب پر مهرت: ملیکا

احسان جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:20 http://www.maantoo.blogfa.com

عشق مثل یه سکه می مونه که اگه انداختیش تو قلک دل واسه بیرون آوردنش هیچ راهی نیست مگر این که دل رو بشکنی[گل]

محمد جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 http://www.kolbebarfi.blogfa.com

سلام من که دشمنت نیستم ؟ دوستت هستم و دوستم دارم .
اپ کردم دوست داشتی سر بزن
موفق باشی

کیارش جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 http://www.tanham-to-in-donya.blogfa.com/

سلام عزیزم مرسی که به من یا وبلاگ من سر زدی وبلاگ من قشنگ نیست بلکه قشمای تو قشنگه همه چیز را قشنگ میبینه تازه حتی اگه قشنگ باشه به قشنگی وبلاگ تو نیست یاسمین جون برات ارزوی موفقیت می کنم
دوستت دارم IlOvE yOu

ساغر تمنا جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 http://www.saghar-tamana.blogfa.com

سلام گلم

مرسی که اومدی (:

گفتی برای پاپی اسفند دود کنم ....اتفاقا اینکار رو کردم چون صاحب دوست دختر پاپی بد جوری چپ چپ پاپیمو نگاه میکرد

(:

قربونت برم .... منتظرتم .. همیشه ......

روزگار جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 http://my-unpassed-ages.blogspot.com/

سلام یاسی جان
مدتی گرفتار بودم. مطلب زیبائئ نوشتی. مثل همیشه. اینو بدون که بهشت وجهنم در همین دنیا است. روزی همه شاهد تجسم اعمال خود در این دنیا خواهیم بود.

محمود جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 http://mahmoud58.blogfa.com

سلام
من از گذر زمان در هراسم
...
من از ثانیه ها می ترسم...
..نفرین بر این ثانیه ها که بر بودنمان رشک می ورزند
...
باید بگم قلمت عالیه...دوست داشتی به من سری بزن.

[ بدون نام ] جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:41 http://www.wall.blogsky.com

سلام
اینه همش نشونه یه عشق پاکه....که بودن باهاش لیاقت می خواهد.....

الهام جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:25 http://sofalin.blogsky.com/

سلام...
عشق جمع اعدادو ارقام نیست تا بتوان باز آنرا زیر هم نوشت و باز آنرا جمع کرد...
نمیدونم چی بر سرت آمد که چنین بیقراری...اما یادت باشه اگر حقی از آن تو باشد تنها نمی مانی و نیازی به نفرینی دردناک نیست...
به خانه سفالینم بیا...خوشحال میشوم

آرش پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:29 http://Cocacola.blogsky.com

در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
---------------------------------------------------------------------
سلام آبجی

دلم عجیب گرفته

زهرا پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 22:20 http://mahpishuni.blogfa.com

شاید آن نور در آن دوردستها چشم گرگان بیابنست نه نور عشق. نه نور دلدادگی


دختر غمگین احساست گریه رو مهمون چشمام کرد.

ممنونم واسه اینکه بغض چند ماهه ی منو شکستی

زینب پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:10 http://zeynab73.blogsky.com

سلام خوبی؟چطوری؟یه وقت ازامشب غافل نشی!

کیارش پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 20:08 http://www.tanham-to-in-donya.blogfa.com/

سلام یاسمین جون وبلاگ قشنگ ونازی داشتی امید وارم همیشه موفق باشی یاسمین جون راستی این اهنگ کی بود حتما بهم بگو باشه بای

francois پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:14 http://www.francois.blogsky.com

آشنایی دردناکتر از جدایی است گاهی انسان آرزو دارد که کاش با کسی آشنا نمی شد تا جدایی از او برایش سخت و دردناک نبود

ملیکا پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 18:14 http://www.manbaonzendeam.blogfa.com

سلام یاسمین جونم دختر تو کجایی ژس چرا بهم سر نمیزنی دلم برات تنگ شده عزیزم بازم مثل همیشه کارت عالی بود حرف نداره من هم اپ کردم خوشحال میشم بهم سر بزنی دلم تنگ شده خیلی بی کس شدم یاسمین نمی دونم چیکار کنم بهم سر بزن


ساحل نشین قلب پر مهرت: ملیکا

بابک پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 17:42 http://www.the-voice.blogfa.com

سلام

خوبی؟

من دوباره آپ کردم

حتمآ یه سری بزن

بای
[گل][گل]

مسافر خسته پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 17:32 http://lordshadows.parsiblog.com

سلام مهربانم
بابت لطفت ممنون . راستش اول خواستم شماره موبایلم رو بذارم گفتم ممکنه برداشت بدی از منظورم کنید ولی الان که کامنت پر از مهر شما رو خواندم یه دلیل دیگه هم پیدا کردم . من دوست دارم شما هم برام حرف بزنید و مطمئن باشید . ومن شنوده ی خوب و راز دار صادقی هستم . مکیخوام من و به عنوان یه دوست خیلی خب و صمیمی قبول کنید . شما هم نویسنده ی توانمندی هستین و احساس خیلی زیبایی دارید و مهمتر از این سرنوشتی مثل من داشتین . خوشحال میشم با هم صحبت کنیم . راستش من جسارت نمیکنم هر راحی رو که شما صلاخ میدونید قبول دارم . خواستین شمارم و میذارم یا چت یا ...
شما دوست خیلی خوب من هستین
دیر زمانی بود از درد تنهایی می نالیدم . عشق را رد قلبم تنها میدیدم . دختری غمیگن کنارم آمد دست در دست هم داد تنهایی میزدیم ولی بی تفاوت به اینکه دذ کنار هم تنها نیستیم
باز هم از لطفتون ممنون . راستی من خیلی حرف زدم دفعه بعد نوبت شماست
شاد و زیبا و عاشق باشید

مهدی نصیری پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 16:53 http://herhero.blogfa.com

سلام دوست عزیز
سوسه به همراه پاژیا http://www.pazhiya.blogfa.com به روز شد.
منتظرتم
زود بیا
همین الان....[لبخند]

مجد پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:40

- کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی
دست از من چرا کشیدی
که پیش چشمم ره دگر رفتی
- مهربان دردمندی ها، آشنای کوچه تنهایی ها!
من به سهم خود ز خود خواهی خود کم می کنم، تا تو را
مشغول خوبی های این دنیا کنم، گر چه بد بسیار در عالم بود، لیک مهربانی ارزشش برتر بود، پای خود را برکش از این دشمن ظاهر فریب، دست خود را ده به دستی نیک بین، تا ببینی آن ور سکه، چه خوب است و چه نیک!
- در انتها بشنو این حدیث مکرر:
- ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو برآسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی
هر روز بیفزود همی لطف تو با من
چون در دل من عشق بیفزود برفتی
- لبت خندون، دلت خوش، سرت سلامت!

مجد عزیز نبودن هرگز به تلخی از دست دادن یک بودن نیست....
افسوس....
دلت شاد مهربون

امیر پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:23 http://baghevojod.blogsky.com

سلام ممنون که خوندیش اونم یه دنیا

منم چیزایی رو که برات نوشتم ۲ ثانیه یا ۱۰ دقیقه فک نکردم
اونا رو تو ۷ یا ۸ ساعت نوشتم
خیلی هاشو برات ننوشتم
خیلیاشم حذف کردم
و...................
اون نوشته رو با احساس من بخون
می دونم که می تونی
ببین کل اون نوشته ازت چیا می خواد؟
یه بار دیگه
نمی خوام ۱۰ بار بخونی
می خوام یه بار برای خودت با احساس خودت و اینکه انگار یکی
داره با ...... برات می خونه
یه عروسک و بزار جلوت فک کن منم
فک کن منم که دارم اونو برات می خونم
لطفا

من منتظرم منتظر منتظر منتظر
نه خیلی زود جواب بده نه خیلی دیر که از انتظار بمیرم

دوست دارم برای آخرین بار بخونیش
فک کن هنوز هیچی جواب منو ندادی
به شاگردت چی می گی؟ ها؟؟

ب ا ی ب ا ی این فایده نداره
بای بای

اکبر پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:13 http://ostad-samadi.blogfa.com

سلام
با ایام ماه مبارک رجب چه می کنید خیلی محتاج دعای خیرتان هستیم با مطلی راجع به اعتکاف بروزم و منتظر قدوم سبزتان پس یا علی
« الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان و شبم را چون روز نورانی! »
معتکف شدن در مسجدی برای چند روز برای همگان میسر است ولی معتکف در خانه حق شدن و دل به صاحبدلی کامل دادن وبه حضر راه رسیدن و استقامت در طی مسیر داشتن و برای خواجه که خود صفت بنده پروری دارد تعیین تکلیف نکردن، کاری است دشوار، و خلاصه آنکه اعتکاف روزه گرفتن، سکوت داشتن، و از غیر و نامحرم دورشدن...
[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]*[گل]

ساغر تمنا پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 http://www.saghar-tamana.blogfa.com

سلام

باهات قهرم ) :

آپ کردی ................ منو خبر نکردی ...............

منم بی دعوت اومدم )‌ :
.
.
.
.
.
ساغر غمگیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین

قاصدسحر پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 http://www.mouod.blogfa.com

بسم هو
سلام
گفتم شبی به مهدی بردی دلم ز دستت
من منتظر به راحت شب تا سحر نشستم
گفتا چه کار بهتر از انتظار جانان
من راه وصل خود را بر روی تو نبستم
گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام
من عقده ی دلم را امشب دگر گسستم
گفتا حجاب نفست باشد هوای نفست
گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم
گفتم ببخش بر من ای رحمت الهی
شرمنده ی تو هستم شرمنده ی تو بودم
گفتا مباش نومید از خانه ی امیدم
من کی دل محّب شرمنده را شکستم؟
به روزم و منتظر
یاحق

قرارهای بلاگ اسکاییها ! پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 http://1st-gharar.blogsky.com

سلام!


..::: زمان و مکان قرار تابستانی اعلام شد :::..

:: به امید دیدار ::

سمیه پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 http://www.rafighekhob.blogfa.com

سلام یاسمن جان .

عالی بود مثل همیشه/

چه طوری برات بگم که امیدواریتو از دست ندی و ....امیدوار باشی که او به یکی مثل خودش بر می خورد ..اما مرا که می بینی مبهوت ۷ سال هستم که مرا به راحتی رها کرد و چه آسان خوشبختی را به چنگ آورد و بیش از هر زمان از زندگیش لذت می برد ...

اما تو امیدوار باش چرا که شاید تقدیرت به سیاهی تقدیر من نباشد.

نیومده رفتیم .

مریم پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:45

سلام یاسمین جان مثل همیشه قشنگ بود

قاسم پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 http://ghasem17.blogsky.com

سلام یاسی جون
خیلی قشنگ بود .
کامل کامل خوندمش .
دوستدار تو

مهتاب پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 http://jodi.blogsky.com/

حرامم شد شب یلدا تمامش کن همین فردا
برو جای تو من گفتم به قلبم که پشیمانی
شادو سربلند باشی یاسمین عزیز

مهسا پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 http://goles0rkh.persianblog.com

حرفهای دل نوشته بودی...بلاگ زیبایی هم داری با تصاویر قشنگ..

سارا پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:50 http://sogande-eshgh.blogsky.com

سلام یاسمیــــــن
یاسمین خیلی قشـــنگ بود خیلی هم طولانی بود
ولی به هر حال خوندم
کلی حال کردم دختر
به خدا اشکم در اومد
**موفق باشی**
.
.
.
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که میبینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است

منصوره پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:46 http://sori.blogsky.com

سلام عزیزم
چطور حرفهای دلم را شنیدی و به نگارش در آوردی
مگر می شود دلم با دلت این قدر نزدیک باشد
که کوچکترین حرفهایم را که تنها با خود بازگو می کردم تو هم بدانی

علی پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:41 http://chickensoup.blogsky.com

سلام یاسمین عزیز
متنی رو که نوشتی چند بار خوندم
از ته ته دلت نوشتیشون
خیلی آدم باید سنگ دل باشه که با کسی که روزی عشقش بوده این کار رو بکنه!!!
این از بزرگی تو هست که نه نفرین ونه بدیش روبخواهی این از وجود عشق پاک تو هست دوست عزیزم
تو می دونی که همین جریان رو من هم به شکلی داشتم
این رو بهت قول میدم کهاون پای این کارش رو روزی خواهد خورد قسم میخورم
این رو هم بگم که تو خدا رو شکر کن که ماهیت دوستت رو خیلی واضح دیدی
تو دوست من هستی و من هم از ناراحتی تو ناراحتم
اما حرف همیشگی خودت رو می گم که دلت شادباشه دوست گلم.


[ بدون نام ] چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:35

سلام این جواب من نشد
این جواب من نیست

دوباره بخون

ببین توش چی می بینی

من منتظرم اونم خیلی

محمد چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:10 http://www.tochenazi.blogfa.com

زندگی کردن زیباست.
نفس کشیدن زیباست.
ارزو داشتن زیباست.
به دنبال همه ی اینها دویدن از هر لحظه ای زیباتر است.
روزی شاید کسی نبود که زیبایی را معنا کند
یا برایت از زمانه ای بنویسد که در ان ارزو یک خواب است.
پس زیباییها را باور کن تا زشتی روزگار کم رنگ تر از همیشه شود.
میدونی یاسمین بعضی وقتا نوشتن خیلی سخت میشه مثل الان.
نمیگم حرف واسه گفتن کم دارم...نه.
همیشه حرفی برای گفتن هست.
و اینکه تو اگه شروع به گفتن کنی منم گوش کردن رو اغاز می کنم[لبخند]

نگین چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:28 http://ariai.blogsky.com

سلام یاسمین گلم..
میدونی چرا اینقدر میام توی وبلاگت؟میدونی چرا اینقدر این جارو دوست دارم؟
آخه حرفای منو میزنی...
من نمیتونم حرفمو بزنم...حتی توی این دنیای مجازی...
خیلیا اینجا هم منو میشناسن...
نمیتونم راحت باشم...
مخصوصا این پست....درکت میکنم چون تو هم الان نظر منو بخونی منو درک میکنی...
میدونم چقدر زجر کشیدی و میکشی...
با هر خاطره...
بی خیال...
این پستتو برای خودم نگه میدارم با اجازه...

فعلا...

پویا چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:15 http://pooyamcs.blogsky.com

آپلود تازه مبارکه

مسافر خسته چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 20:50 http://lordshadows.parsiblog.com

سلام مهربانم

رو به او کردم و گفتم تو هم مثل من تنهایی . او خندید . می دانی چه گفت ؟ گفت شما تنها نیستین فقط باور ندارید که می توانید با هم باشید . وقتی فکر میکنم میبینم خدا راست میگه . من و تو در قلبمون رو رو به عشق بستیم و فریاد تنهایی سر دادیم در حالی که پشت دروازه ی قلب هم به انتظار نشسته ایم . من دروازه های قلبم را به سویت می گشایم تا برای عشق یک وفادار و صادق باشم . تو برای اثبات عشقت چه داری نازنینم ؟
نازنین از حضورت گرمت بی نهایت ممنونم . وقتی میبینم همانند من اسیر دست تند باد سرنوشت در سرزمین عشق شده ای حرف های زیادی در دل دارم که با تو بگویم . کاش لایق می دانستی کمی با هم دردودل کنیم
شاد و زیبا و عاشق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد