حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

 

از همه دوستان گل ممنون که به من سر میزنن و منو شرمنده می کنن

نمی دونم چطوری جبران کنم فقط می تونم اینجا ازتون تشکر کنم

از فرنوش عزیز هم ممنون که منو فراموش نمی کنه فرنوش جان اگه برات مقدور بود آی دی

تو واسم بذار بقیه دوستان وبلاگ دارن و بهشون سر می زنم اما به شما نمی دونم چطوری سر بزنم

بازم از همه تشکر می کنم

دلتون شاد

غمهاتون کوتاه

 

۵۶۸

                     می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟

                   

               چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی

 

               اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که

 

                                نمی خوای از دستش بدی

۵۶۷

                        هنوز با خود ردپای تلخ فاصله را زمزمه می کنم

                              

                        کاش بر می گشتی و می دیدی که چگونه برای

                                                             

                         خود از تک تک قدمهایت خاطره ساخته ام

۵۶۶

 

   من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

 درعصرهای انتظار،به حوالی بی

کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس

 کوچه های تنهایی شو! کلبه ی

غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب

 ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و

به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا

خواهی دید بابغضی کویری که غرق

                عصاره ی انتظار پشت دیوار غم هایم نشسته

۵۶۵

 

نمی دانم ناگهان چه شد که تاریکی همه جا را فرا گرفت حتی روزهایم را.....


فکر میکنم وقتی خدا زندگی من رو کشید رنگ سیاهش تموم شد آخه همشو تو زندگی من خالی کرد

 

 

۵۶۴

 

این طلوع هم مثل روزهای بی فروغ دیگرم گذشت

 

این شبم مثل شبهای دیگر سیاه زندگانیم گذشت

 

این همه امید و این همه مهر هم گذشت

 

برای دیدنت

 

برای ماندنت کنار من

 

برای یک نگاه هر چند سرد تو 

 

برای لمس کردن دست من

 

برای آنکه دوباره عاشقم شوی

 

مرا شبیه یک قلم درون دست خود بگیری و نوازشم کنی

 

برای آنکه دوباره در درون قلب تو شکوفه ای کنم

 

برای زنده ماندنم

 

 به هر دری زدم

 

به هر که گفتی و نگفته ای سر زدم

 

کسی از درون تو برای من خبر نداشت

 

این همه رنجش و بی اعتناییت به روی عشق من اثر نذاشت

 

از روز رفتن تو این همه سروده ام

 

در جواب من، خاموش مانده ای چرا

 

 

۵۶۳

 

در غم هایم ، در غصه هایم ، در شادی ها و در خنده هایم به یاد تو خواهم بود

 
عزیزم....درغروب دلتنگی ها ، در زیر باران ،


 لحظه طلوع سحرگاه به یاد تو خواهم بود عزیزم...

 

در کنار دریا ، لحظه شکفتن گلها ،در هر جای دنیا که باشم به یاد تو خواهم بود عزیزم....

 

در لحظه دیدار با بهار ، لحظه بوییدن عطر گلها ، لحظه سفر کردن به آن سوی ابرها به


یاد تو خواهم بود عزیزم....

 

لحظه خوشبختی ام ، لحظه تنهاییم ،  در لحظه پرواز پرستوهای عاشق به یاد تو خواهم بود عزیزم....

 

تو نیز به یاد من باش ای بهترینم..... هر جا که هستی نام مرا در زیر لبانت پیش خود

 

زمزمه کن و یاد و خاطره مرا در قلبت نگه دار عزیزم....

 

در لحظه شادی هایت چشمانت را بر روی هم بگذار و پیش خود احساس کن که من در کنار تو هستم....

 

در لحظه غم هایت سرت را بر روی پاهایت بگذار و احساس کن که سرت را بر روی شانه های من گذاشته   ای عزیزم..... اگر در کنار ساحل

 

 دریا رفتی احساس کن من نیز در کنار تو هستم..

 

اگر زیر باران قدم زدی احساس کن دست من در دستانت هست و با هم در زیر باران قدم میزنیم .....ا

 

گر روزی خوشبخت شدی به یاد من نیز باش ، و بدان که تنها آرزویمن خوشبختی تو بوده است نازنینم...

 

اگر روزی غم و غصه و تنهایی به سراغت آمد

 

 بدان که من نیز مانند تو در این سرزمین تنهایی ها غم و غصه  دارم......

 

خوشبخت باش تا من نیز خوشبخت باشم ، شاد باش تا من نیز با لبخند و شادی زندگی


کنم ، امیدوار باش تا من نیز امیدوار باشم و به یاد من باش تا من نیز احساس کنم


عاشقم  و خوشبخترین دختر روی زمین می باشم....