چه خوش باشد که بعد از انتظاری
به امیــدی رسد امیــــدواری
از این بهتر وز آن خوشتر نباشد
دمی که می رسد یاری به یاری
می دونی چرا من با دیوار رفیق شدم ؟
آخه اگه یه روز بیاد که دیگه تو نباشی که روی شونش گریه کنم
می تونم به دیوار پناه ببرم؛ اگه دیوار از زیر غصه های من شونه خالی
کرد؛ روی سرم خراب میشه؛ دیگه اون موقع نیاز ندارم گریه کنم چون
بقیه واسم گریه می کنن . . .
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دلخوش کردیم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست